عصر پنجشنبه در نمایشگاه (روز نوشت)

بلاخره جوور شد که این پنجشنبه به نمایشگاه رسانه های دیجیتال بریم که در مصلی برگزار شد. نمایشگاهی که هرساله همین موقع ها برگزار میشه. موضوعش در مورد رسانه های مجازی و نرم افزار رو کلا این بحث هاست. در مجموع من کیفیتش رو پایین دیدم. کلا ما استاد این هستیم که مراسم ها و نمایشگاه هامون هر سال کیفیتش نسبت به سال قبل بدتر بشه. 

حواشی:

1- ساعت 3 بعد از ظهر من با دوست خوبم برمک به نمایشگاه رفتیم و 3 ساعتی اونجا بودیم.

2- جو نمایشگاه بشدت تینیجری بوود و برو بچه ها بیشترین عشق و حال رو می کردن.

3- یه سری از جوانان عزیز این مرزو بوم هم اومده بودن برای بحث آشنایی و دوستیابی و ...

4- تو فضای باز وقتی ما رسیدیم همه ولوو بودن رو چمن ها و داشتن ساندویج و تنقلات و از این چیزا می خوردن.

5- جو غرفه ها بشدت دولتی بوود بر خلاف سال های گذشته. یعنی ارگان هایی اونجا غرفه داشتن که تا حالا اسمشونو هم نشنیده بودم. اکثرا هم توو غرفه ها چیزی پیدا نمیشد بجز یه چند تا ال سی دی بزرگ که خوب داشت تبلیغ یه سایت رو می کرد یا تصاویر خاصی رو  نشون میداد.

6- خداییش غرفه ای ندیدم که کار شاخصی در عرصه رسانه کرده باشه. همه فقط یه سایت اینترنتی بودن.

7- بچه ها هم توو غرفه های مربوط به خودشون داشتن بازی میکردن اساسی.

8- توو سالنی که وسط درست کرده بودن، این یارو شاعره اسمش صابر خراسانی هست (توو نت سرچ کنید عکسش هست) شعر میخوند .

9- نمایشگاه کاریکاتورش طبقه دوم بوود. البته همش تکراری و مال پارسال بود. ولی بازم از بقیه قسمت های نمایشگاه بهتر بوود. عکساش رو براتوون گذاشتم.

10- از بس راه رفتیم از کمر افتادیم.

11- توو مسیر خونه به اصرار من دو تا بستنی خوردیم از این حصیری ها که دوتاش شد 800 تومان و چون آقای فروشنده پول خرد نداشت، بقیش رو به من آدامس داد.

12- چرخ یه تاکسی هم افتاده بود توو جوب که به با یه بد بختی درش آوردیم.

12- ساعت 8 از برمک خداحافظی کردم و 8.30 خونه بودم.

برای دیدن عکس ها به ادامه مطلب بروید.

در ضمن اگه کیفیت بعضی تصویرها پایینه بخاطر نوور زیاد غرفه ها بود و منم خیلی حس و حال تنظیم دوربینو نداشتم.

اینم عکس های من:

خیلی از عکس ها و سوژه ها رو نمی شد گذاشت و برخی از عکس هایی رو هم که گذاشتم میشد راجع بهش کلی حرف زد که خوب مجبور به خود سانسوری شدم و نتیجه همینی شد که میبینید.

در ضمن توضیحات هر عکس در بالای اوون نوشته شده.


1) اجرای نمایش در محوطه باز نمایشگاه:

این دو تا که خودشونو رنگی کرده بودن بهو عین مجسمه ثابت می شدند خصوصا اوون طلاییه لعنتی نیم ساعت عین سیخ وایستاده بود اصلا پلکم نمیزد. من هر 5 ثانیه حتما باید یه تکونی بخورم.



2) نمایشگاه در یک نگاه



3) این غرفه پلیس سایبری بود که بحث جرایم اینترنتی و اینا می پرداخت.

توو این غرفه همه پلیس ها با لباس فرم بودن و توضیحاتی در مورد کارشون می دادن. یه کارگاه آموزشی برای مقابله با حک شدن هم در حال برگذاری بود. 



4)اینم ماکت یک لب تاپ بزرگ که اندازش رو میتونید با نگاه کردن به دختر کوچولوی گوشه تصویر، تخمیین بزنید.



5)غرفه شهدا .



6)اینم یه بخشی بود که ملت میرفتن با سلاح کلاشینکف تیرهای مشقی رو میزدن به رسانه های استکبار جهانی و خارمادرشونو یکی می کردن. به نوشته های پشت سیبل ها توجه کنید.



7)البته قضیه به تیر اندازی ساده ختم نشد و مراسمی هم بود برای رمی سایت های مبتذل که میبینید در صحنه (قرار اینها جایگزین جمرات بشه و مردم برای حاجی شدن باید به اینا سنگ بزنند) . از این سوژه ها اینقد بود که اگه میخواستم همش رو بیارم 1000 تا عکس میشد.



8)غرفه شهدای گمنام



9)بچه ها که داشتن عشق میکردن با این بازیهای اجق وجق.



10)ایمیل بازی دوتا پیرزن



11) اینم منم که احتمالا همه کارا رو ول کردم دارم با دنیای مجازی حال میکنم.



12) بیچاره مامانا



13)این عکس هم مربوط به یه غرفه ای بود توو طبقه دوم که مال کوبا بود و نفهمیدم کارشون چیه.



14) بدون شرح



15) ایضا بدون شرح



16) کلا همه چیز برای بچه ها ممنوعه و بابا مامان ها آزادن هر کاری کنن.



17) اسباب بازی های جور واجور دارن همه سعیشون میکنن که بچه رو نگه دارن ولی خوب زوری که نیست. بچه دلش آی پد می خواد



18) دختر کوچولویی که داره یه گوشه ای برا خودش نقاشی میکنه



19) این بادکنک بیچاره بخاطر رنگ مبتذلش رفته بود توو سقف مصلی قایم شده بود. 



20) مخ زنی هم که زمان و مکان نمیشناسد.

پسره: عجیجم میزاری جیجلتو بوخولم؟؟؟؟؟؟

دختره: الهی قربون اوون پف زیر چشمات برم. باشه ولی بعدا. اینجا زشته.



21) اینم بزرگترین و در عین حال خلوت ترین غرفه بود. اگه معنیشو نمی دونید به من ربطی نداره مشکل خودتونه. برید از دیکشنری پیدا کنید. در ضمن توو این غرفه یه نفر هستش که رایگان و خیلی سریع کاریکاتورتون رو میکشه.



22) اینم نگاه عاقل اندر سفیه برمک به نمایشگاه



و این بود نتیجه بازدید یک روزه ما از این نمایشگاه.

ممنون از نگاهتون.

اینم سایت نمایشگاه.


نظرات 8 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:57 ق.ظ

گزارش خوبی بود .ممنون .
واما..... عکس های خوب شما که کلا بی کیفیت بودند برعکس عکاس
کارتون هایی که انتخاب کردی هم خیلی جالب بودند .
بازم ممنونم برادر .

ممنون از حضورتون.
البته عکس ها همش بی کیفیت نبودا
اوون غیر اخلاقیاش بی کیفیت بود (آیکون کسی که داره خودشو توجیه میکنه)

فاطمه جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:18 ب.ظ

خیلی با حال بود.کلا آدم با حالی هستی

با حالی از خودتونه خانوووم

مهستی جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:51 ب.ظ http://www.mz991.blogsky.com

سلام
ممنون بخاطر اینکه نمایشگاه را پیش ما آوردید .
خسته نباشید .

سلام
قابل شما رو نداشت

یاسی شنبه 23 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:26 ب.ظ

مرسی از گزارش خوبت.دیگه نیازی نیست این همه راه تا تهران بیایم .عکسها هم خوب بود . ممنوم .

سلام ممنون از لطفت
قدم رنجه کردین.
ولی شما بیا تهران
حالا یه بهانه دیگه جوور میشه

ثریا یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:25 ب.ظ

بسیار بسیار جالب

شما هم بسیار بسیار جالب

الهام یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:57 ب.ظ

یک دنیا تشکر . عالی هستی .

مهستی یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:26 ب.ظ http://www.mz991.blogsky.com

با سلام .
ممنونم که در این روز تلخ تنهام نذاشتی .
ایام به کام.

فاطمه جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:05 ب.ظ

داغ یک عشق قدیمو اومدی تازه کردی....
هنوزم باحالی
هنوزم عشقی
هنوزم جیگر منی
هنوزم عزیزی....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد