کانت درجایی میگوید:
فلسفه همچون درختی است که ریشه اش متافیزیک، ساقه اش فیزیک، و شاخه هایش علوم دیگرند.
.
مارتین هایدگر نقدی بر کانت میزند و چنین می گوید:
متافیزیک که از نظر کانت ریشه است، خود به تنهایی از عهده تغذیه درخت فلسفه بر نمی آید و باید در خاکی باشد تا آنچه برای بقاء فلسفه و ارتزاق آن لازم است از خاک دریافت کند و به درخت منتقل نماید. این خاک، همان "هستی" است. در واقع مفاهیم متافیزیکی (مثلا خدا) علت نخست نیستند و معلول هستی هستند و علت اصلی هستی است و همه چیز ابتدا باید باشد تا بعد بتوان در مورد علیت آن بحث نمود.
.
من حدس میزنم... هستی که مورد نظر مارتین هایدگر می باشد، احتمالا بر مدار انسان می چرخد و وجودش را از انسان به عاریت میگیرد.
.
حافظ حدس مرا با رندیه تمام، تائید میکند:
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد
.
و منصور حلاج خیلی صریح بر چوبه دار میگوید:
انا الحق...
.
من نبودما... راستی چجوری میشه که این هایدگر این فکر کرده... مثلا وقتی ما میگیم اختراع ،و نه اکتشاف، هستی وجود نداشته که علتش باشه پس معلوله نه علت...!
ارجاع به کتاب متافیزیک چیست
اثر مارتین هایدگر
(قانون سنخیت:خداهمیشه بوده که بوده و هیچ وقت نبوده که نبوده.دبیرستان که بودم معلم معارفم اینو گفت و به خاطر همین جمله هیچ وقت فراموشش نمیکنم).
انسان بودن نیست؛شدن است.
راستش ما ذات خود را میجوییم و نمی یابیم.درد بلاتکلیفی میان وجود و عدم.جوهری که وجود خویش را نیافته است جوهر رنج است.کسی که با خود نیز نیست!چه تنهایی سختی....
آورد به اضطرابم اول به وجود
جز حیرتم از حیات چیزی نفزود
رفتیم از این دیر و ندانیم چه بود
زین آمدن و بودن و رفتن مقصود.
سلام .
من اومدم هوراااااااااااااااااااااا!!!!!!!!!!!!
در مورد پست هم متاسفانه بنده ی روزگاری عاشق فلسفه و جامعه شناسی انقلاب بودم ولی امروز هیچی ازشون نمی فهمم .
در هر صورت ممنونم از زحمتت .
حب الهی به مخلوقات در درجه اول به کاملترین اونها تعلق میگیره:الاکمل فلاکمل.
خلق لکم ما فی الارض جمیعا.و در نهایت حب به انسان کامل رومیشه علت غائی برای آفرینش هستی دانست
آفرینش هستیءانسان و...خیلی بحثهای جالبی هستن.
سلام به دوستان
ممنون که توو این بحث شرکت کردین
نظراتتون جالب بود و هر کدوم افق جدیدی رو پیش روی آدم باز میکنه
ولی همچنان این سوال باقی است که بلاخره انسان واجب الوجود هست یا ممکن الوجود؟
یک پیر عزیزفقط بگم تو خیلی دل و جرات داری که با هایدگر مخالفت میکنی. خوشم آمد از جسارتت. احسن
یاسی هم بنظرم کامنتی که گذاشته خودش یه نوع طرح مساله هست.
نظری فاطی هم بنظرم همون چیزیه که کانت گفته و همچنان راجع به ریشه ای صحبت میکنه که معلوم نیست توو کدوم خاک رشد کرده.
مهستی خانوومم که تازه اومده از سفر و فعلا عذرشون موجهه
سلام
ممنون که اومدی و منا با وب قشنگت آشنا کردی
نمیدونم قصد داری موضوع خاصی را دنبال کنی یا از هر دری سخنی..
اگر مثل من در جستجوی او هستی میتونیم یه بحث اینترنتی هم راه بندازیم فقط خیلی پیچیدش نکن لطفا من هنوز اول راهم
شما که اول راهی ولی ما هنوز به اول راهم نرسیدیم.
در ضمن این بحثا نیازی به پیچیده کردن من نداره و خودش به اندازه کافی پیچیده است.
ممنون که اومدی.
انسان واج الوجود هست
ثریا جان
یکه از این حالت کامنت های MP3 بیا بیرون.
بابا یکم بی خیال مهندسی رایانه شو. بیشتر کن جملاتتو.
ممنون که اومدی
یه چیزی که هایدگر رو به اشتباه انداخته اینه که دو قسمت کرده بحثو هستی و نیستی در حالی که ما در فلسفه متأله امکام امتناع داریم یعنی نیستی نداریم همه چیز هستیه حالا بعضی ممکن الوجود اند بعضی ممتنع الوجود اما در هر دو صورت وجود دارند.
نیستی اصالتی نداره چون اگه بخوایم اونو به حساب بیاریم همه چیز دو قسمت میشه هستی و نیستی. اگر بخوایم نیستی رو بپذیریم یعنی وجود داره پس هستیه دوباره حرفمونو ثابت میکنه که نیستی وجود نداره.
اینکه خیام میگه
افتیم به صندوق عدم یک یک باز
یعنی همین. عالم ممتنعات رو نیستی فرض کردیم (فرض). اما در اصل اون هم قسمتی ز هستی و وجوده
امیدوارم واضح گفته باشم