و اما امروز...

توو دنیای حقیقی اگر دوستت بخواد یه مدتی ازت دوور باشه، سخته ها... ولی بلاخره میشه یه جورایی ازش خبری گرفت...اما توو فضای مجازی، قضیه خیلی متفاوته... دوستایی پیدا میکنی که میتونی فارغ از همه قیل و قال های دنیا و قواعد دست و پا گیر زندگی روزمره، باهاشوون خوش باشی، فکر کنی، گریه کنی، توو احساساتت شریکشون کنی و براشون مونس و همراه باشی، یکدفعه میبینی که طرف حالا به هر دلیلی دیگه نمیتونه ادامه بده..
ادامه نمیده و میره... میره به جایی که اصلا بهش دسترسی نداری... با کسی که تا همین چند روز پیش کلی خاطره مشترک داشتی... حالا یه ارتباط ساده هم نداری و طرف میره تووو ناکجا آباد مجازی...
اینجای قضیه واقعا غمگینه... خیلی...
اگه سرتون رو بچرخونید یه چند درجه ای به سمت راست، ... توو لیست دوستان من، وبلاگ هایی که بروز نمیشن زیادن...وبلاگ هایی که حذف شدن... وبلاگ هایی که سال به سال آپ نمیشن...

1- امشب دوست دارم یاد کنم از یکی از همین آدمهای مجازی، از صاحب وبلاگ گل شمعدونی... از دختری که به قول خودش همیشه میخندید... اما حالا اثری ازش نیست... اگه 1000 تا کامنت هم بذاری توو وبلاگش، دیگه کسی نیست که بخواد تایید کنه... اونی که باید نظرات رو تایید کنه، الان توو آسموناست... اون بالاها... پیش خدا... و شایدم هنوز داره میخنده.... ماهم برات گریه میکنیم عزیز... بی اوون که بدونیم چرا...

2- امشب تولد مینا هست... نویسنده کم کار وبلاگ سخن سوخته.... احتمالا اصلا نمیاد اینجا رو بخونه... مگه این که گذرش بیافته و یه سری هم به ما بزنه... مینا تولدت مبارک.... امیدوارم به همه آرزوهات برسی که احتمالا الان نزدیک ترین آرزوت قبولی در امتحان ارشد هست.

3- خوشحالم که بعد از مدت ها محمد وبلاگش رو آپ کرد و امیدوارم دوباره غیبش نزنه...

4- امروز بهترین خبر برای من این بوود که ممدوسین عزیز که همونن محمد حسین باشه، به اینجا سر زده... اولین دوست حقیقی من توو فضای مجازی که رفاقتمون 10 ساله و به روایتی 20 ساله هست... ممدوسین رو اگه بخوای توصیف کنی، واقعا واژه کم میاری، ... نمیدونم چی باید بهش گفت.... فیلسوف... طنزپرداز... عکاس...لمپن....اراذل...مهندس...نمی دونم والا .. فقط میدونم که این پسر شدیدا جیگر منه و من یکی اگه الان موقعیت ازدواج داشتم حتما به خواستگاریش می رفتم.... صاحب وبلاگ قلم ریزهاست که خوب چون زبونش رو نتونسته کنترل کنه اونجا رو آقا فیلی اومده تر زده رووش... امیدوارم هرچه سریع تر یه وبلاگ جدید راه بندازه تا بتونیم همچنان بخونیمش....... 

5- و در آخر هم برای یاسی عزیز دعا میکنیم که همیشه به اینجا لطف داشته... دعا میکنیم که هرچه سریعنر کسالتش برطرف شه و چشماش بتونه دنیا رو به هموون زیبایی گذشته ببینه...
نظرات 10 + ارسال نظر
یک پیر دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:10 ب.ظ http://arshadane.persianblog.ir/

سلام ...
اصلا تابلو نبود که اسامی رو با لینک گذاشتید...
رفتم به همشون سر زدم جز یاسی جون که اونم صحبتامو برای خدا بلوتوث کردم که به دلش برسونه...اما امیدوارم هر چه زود تر خوب بشن...
شنیدی که میگن دوستا مثل ستاره ان و خیالت راحته که اگر نبینینشون هم هستن و از اینجور حرفا ولی باور کن همه ستاره ها هم دوست دارن همیشه بهشون سر بزنی...و نه تنها یادشون کنی بلکه پای صحبتهاشونم بشینی ... کار خیلی قشنگی بود این پستت...تبریک

فاطمه دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:25 ب.ظ

سلام
وقتی این پست رو خوندم اول از همه یادم به این قسمت از شعر سهراب افتاد:
روزگارم بد نیست
تکه نانی دارم،سر سوزن ذوقی
مادری دارم بهتر از برگ درخت
دوستانی بهتر از آب روان....
بعدش یادم افتا د به دوستان قدیمی
بعدم به خودت که دلم واست تنگ شده

مهستی دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:38 ب.ظ http://www.mz991.blogsky.com

سلام .
واقعا متاثر شدم .

ممدوسین دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:43 ب.ظ http://qalamrizha.blogspot.com

سلام نمی دونم بچه هایی که کامنت میذارن از نزدیک دیدنت یانه. ولی دیدن چنین روحیه لطیفی از تو برام خیلی جالبه. احساساتت بیشتر از دنیای واقعیه. خوشحالم که دارم به درک بیشتری ازت می رسم.
قبلا چهره ات پیش من یک مرد اهل مطالعه، تحلیل گر، و متفکر بود که قرابت فکری زیادی با من داشت. اما حالا خودمو در مقابل یه دریای احساسات لطیف میبینم که پشت صورت جدی و متفکرش لطیف ترین آدمه.
اگه قصد ادامه تحصیل نداشتم خواستگاریتو قبول می کردم
(امید وارم کسی حرفای خاک برسری پشت سرمون نزنه)

محمد سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:22 ق.ظ http://migam.blogsky.com

سلام بر داش حسین عزیز
آقا یه دونه ای به خدا . مرسی که به یادم هستی .
ایشالا سعی میکنم دیگه اینطوری نشه . واقعا نوشته ات به دلم نشست . تمام کسایی که به هر حال یه جوری با وبلاگ نویسی در ارتباطن با این موضوع دست و پنجه نرم میکنن . تو دوستای منم خیلیا بودن که رفتن و دیگه هیچ خبری ازشون ندارم .

یاسی سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:34 ب.ظ

آقا حسین انقدر درونه زیبا و مهربونی داری که هر جمله قشنگی و در مورد تو بنویسم کمه.باید آدمهایی مثل تو رو با طلا قاب بگیریم.خورشیدی و گرمای محبت در توست.... ممنونم به خاطر اینکه با داشتن مشغله فکری و شغلی( مثل هممون) و زمان کمه ۲۴ ساعت باز به یاد همه هستی.در آخر باید یگم به خاطر دعای قشنگ تو و بقیه دوستان من چشمم خوبه خوب شده و اینکه زیبایی دنیا همین مهربونی شماست که دیدنش نیازی به چشم ضاهری نداره.

*مینا* سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:34 ب.ظ http://mina-dream.blogfa.com

سلام
خوبی؟
متن خیلی خیلی جالب و ابتکاری ای بود ! خیلــــــــــی قشنگ بود ... تو این دوره زمونه کی یاد دوستاشه ... ممنون
بابت قسمت منم ممنون

طراوت چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:09 ب.ظ http://nabeghehaye89.blogsky.com

به به اینجا چههههههههههههههههههههه خبره!
چه همه هندونه به هم پاس میدین شما دوستان!
ولی دستت درد نکنه آقا حسین؛ خوب خوشحال کردی دوستای قدیمیتو.
واسه اونی که فوت شده خیلی ناراحت شدم؛هییی

ثریا یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:38 ب.ظ

کامنت منو تو این قسمت پاک کردیییییییی

نه چیزی نیومد که پاک کنم

فاطمه جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:03 ب.ظ

دلم تنگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد