روزهای آخر اسفند...

اسفند ماه، برای من سرشار از تناقضات است...هوا از سویی هنوز سرمای زمستان را با خود یدک میکشد و از سوی دیگر ناخوداگاه نوید بهاری دل انگیز با درختان پر از شکوفه و چشمه های جوشان را میدهد....از یک سو غم و اندوه ناشی از گذر عمر و از سوی دیگر امید به زندگی دوباره و دیدن بهار...از یک سوو مرور کارهای نکرده در طول سال و از سوی دگر برنامه ریزی برای سال آتی...از یک سوو مردمی مقروض و بدهکار با کمرهای خم شده زیر بار هزینه های گزاف زندگی و از سوی دگر جنب و جوش همین ها در کوی و برزن و خیابان و پاساژ به عشق خرید یک دست لباس نو و جور کردنه سور و سات عید، فارغ از اندیشیدن به تمام مشکلات....
و این قصه ادامه دارد و حاصلش همین است که این مردم یک شوور و نشاط عجیبی به خود میگیرند و خیابان ها شلوغ میشود و پیرمرد دست فرووش با دست های پینه بسته و بخاری که از دهانش بیرون میاید، از کسب امروزش خشنود است...و پسرک تلاشی چشمگیر از خود بخرج میدهد تا ماهی دورنگ سفید و قرمز را از داخل آکواریم بردارد و تحویل مشتری اش دهد....و کمی آنسوتر بازار فلافل فروشی داغ داغ است... و تاکسی ها، کلی مسافر دربستی توور میکنند .... و مغازه داران تخفیف های آنچنانی میدهند...و.....
و حتی موجودات بی جانی مثله خیابان و کوی و برزن و ویترین و پاساژ و ...... هم یک جوری این انرژی را دریافت میکنند و بروز میدهند که گویی این ها هم جان دارند و خوشحالند و با خیابان و کوی و برزن و ویترین و پاساژ ماه قبل، خیلی فرق دارند...
نظرات 17 + ارسال نظر
یک پیر یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:21 ق.ظ http://arshadane.persianblog.ir

برای من اسفند سردترین ماه ساله..
امیدوارم سال بعد برات سال بسیـــار خوبی باشه...

ندا یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:18 ق.ظ http://lore.blogsky.com

من اسفند دوس دارم چون تا چشم به هم میزنی میگذره
هواشم همیشه بارونی و تازه اس
فقط تنها ستم قضیه اینه که انقد خیابونا شلوغه که من هر روز دیر میرسم سر و شبا هم دیر میرسم خونه تو مترو ام همیشه له میشم و بدتر از اون من حاضر نیستم که تو شلوغی برم خرید .
بعد ازاون ماهی قرمز نخرید به دو دلیل:
1- ماهی قرمز از فرهنگ چینیها وارد سفره هفت سین ما شده
2- اون زبون بسته ه ا تواین عید ما به صورت میلیونی کشته و نابود میشن . یکم به فکر حمایت از حیوانت باشید .
3- حال مافیای فروش این طفلکی ها رو بگیریم

جدی خواهش میکنم ماهی قرمز نخرید

فاطمه یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:13 ب.ظ

بله. همینه دیگه عمرمون داره میگذره . چه زودم میگذره
ا

فاطیما یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:51 ب.ظ http://dokhis.blogsky.com

من اسفند رو دوست داشتم!

ندا یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:20 ب.ظ http://lore.blogsky.com




پست آخرو خوندم ریختم به هم :(

طفلکی دختر کوچولوش

یاسی یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:49 ب.ظ

رسید مژده که آمد بهار وسبزه دمید
بهار قشنگی و طراوت و با خودش میاره اما وای از اسفند و خرید و کار زیاد آخر سال.اما خوب تکاپوی جالبیه .

ممدوسین دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:50 ق.ظ http://qalamrizha.blogspot.com

البته رو ماهی قرمز که از کجا اومده بحث دارم اما پست آخر منو متأثر کرد.
من هم تو کارم حادثه و صحنه دلخراش زیاد پیش میاد. برای همین درکت میکنم.
همکاری که تا دیروز با هم بگو بخند میکردین حالا به فجیع ترین حالت ممکن در اومده.
حق داری اگه حالت گرفته باشه. آدمایی که تخصص شماها رو داشته باشن و حاضر باشن تو شرایط شما کارکنن زیاد نیستن...
جای تأسف دارد نبودشون. خلأشون حس میشه.
به نوبه خودم تبریک و تسلیت میگم

ندا دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:28 ق.ظ http://lore.blogsky.com

فاطمه دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:26 ب.ظ

به دوستاش ،به خانواده عزیزش تسلیت میگم
خیلی سخته و امثال من نمیتونیم درک کنیم . فقط باید صبر کرد که صبر در مصیبت اجر عظیم داره. و خوشا به سعادتش ......خدا کنه ما بتونیم حرمته این خونها رو حفظ کنیم

ندا دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:29 ب.ظ http://lore.blogsky.com



خدایی فکر کردن بهشم سخته
الهی خانمش الان چه حالی داره

تلاله دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:02 ب.ظ http://talaleh1.blogsky .com

خیلی ناراحت شدم
متاسفم

ندا دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:33 ب.ظ http://lore.blogsky.com

طراوت دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:22 ب.ظ http://nabeghehaye89.blogsky.com

تسلیت میگم حسین. خیلی متاثر شدم.

یاسی دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:13 ب.ظ

از صمیم قلب تسلیت میگم.روحش شاد و خداوند به عزیزانش صبرجمی عطا کنه.خوش به سعادتش که به آنچه لیاقتش بود(شهادت)رسید..یاد و خاطرش جاودان

Samira دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:13 ب.ظ http://seraphic.blogsky.com

حتما نخواستی داغ دلت تازه شه که کامنت رو بستی ...ولی حسین جان بدون ما همه باهات هم دردیم و بسیار متاسف شدیم...همین الانش یه بغض داره گلومو پاره میکنه ...عزیزم صبر داشته باش ...هیچ کار خدا بی حکمت نیست. قوی باش...ما همه دوست داریم و دلمون نمیخواد ناراحت باشی...خیلی درد آوره ولی صبر کن...صبر...یه بغل محکم از طرف من برای تو که بسیار دردمندی...

ندا چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:34 ب.ظ http://lore.blogsky.com



دلم برای همه تنگ شده :(
حسین کجایی ؟
خوبی ؟؟
نبینم غصه تو :(

یاسی چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:11 ب.ظ

سلام.واقعا همه دلتنگیم.حسین جان این جا بی تو ذلکیره...توی این غم حکمتی هست که فهمیدنش شاید برای ماها سخت باشه .توکل میکنیم به خدا .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد