دو هفته پیش توو اداره مشغول کار بودم که موبایلم زنگ خورد. گوشیو ورداشتم دیدم خانومه مستجرمه. به گمونم 24 یا 25 سالش هست. شروع کرد از مشکل کم آبی آپارتمان گفت و این که اصلا آب نمیاد و حتی بچه کوچیکش رو نمیتونه با آب گرم بشوره. خلاصه همینجوری گفت و هی گفت و یهو بغضش ترکید و کلی گریه کرد که یه فکری به حال ما کنید. ما هم دلمون سوخت و خلاصه به شوهرش زنگ زدیم که موافقت همسایه ها رو جلب کنه جهت خرید یک پمپ آب که مشکل ساختمون حل شه. بعد از چند روز زنگ زد و گفت که همه موافقن. سرتونو درد نیارم ما هم رفتیم پمپ و کلیه لوازم جانبی و متعلقاتش رو خریدیمو به یکی گفتیم بیاد نصب کنه و ردیفش کنه. کلا هزینه این داستان 515 هزار تومن شد که چون کسی در دسترس نبود، من همه هزینه ها رو تقبل کردم و قرار شد هر واحد دنگش رو بیاره بده. الان دقیقا 9 روز از زمانی که این تاسیسات راه افتاده میگذره و کسی اصلا عین خیالش نیست که بدهکاره... امشب رفتم خونه و همه رو خواستم و بابت هزینه ها توجیهشون کردم. طبقه اولی گفت چه خبره اینقد هزینه نداره که. کلا میشد با 100 تومن جمش کرد. طبقه دومی اصلا هرچی زنگ زدیم ما رو به اینور و اونورش هم حساب نکرد و در رو وا نکرد. طبقه سوم هم که گفت من فروختم و دارم میرم و از صابخونه جدید پیگیری کن. و من موندم و این همه هزینه ای که توو این شرایط بی پولی، انجام دادم.
اصولا سگ برینه توو این فرهنگ آپارتمان نشینی...
.
پ.ن:
از دوستانی که صداهاشون رو فرستادن بی نهایت ممنونم و بقیه عزیزانی که قصد دارن تبریکاتشون رو بفرستند تقاضا میکنم عجله کنن. چون خیلی زمان نداریم.
:O
ای بابا
کلا فرهنگش هیچوقت تو ایرا جا نمیافته !!!
ای اقا
ا
صب کن تا من بفرستماااااااااااا ، مثه اون سری غافل گیرمون نکنی :دی
اگه بد جنس بودیم بهت پیشنهاد میکردیم از پول پیششون کم کنی که دفعه بعد وقتی میگی موافقت همسایه ها جلب شه دقیقا متوجه بشه چی میگی !! والا به خدا !

که دیگه استفاده نمیکنن :دی مخصوصا اون همسایه های پرورو 

حیف که ما بدجنس نیستیم :دی
البته یه راه دیگه هم هست برای اینکه دلت خنک شه
این که یه مقداری هزینه کنی به همونی که نصبش کرده بگی بیاد بازش کنه
بعد دلت خنک میشه
ین جور وقتا خیلی بده که مهربونی هاااا :دی
اگه بدجنس بودی کلی ارا میشد کرد
سلام جوون. البته اگه دلگیر نمیشی این مسأله تقصیر خودته. اول باید با مدیر آپارتمان هماهنگ میکردی و «پولشو جمع میکردی» بعد اقدام می نمودی.
از این به بعد رو حرف شفاهی کارنکن.
بله همون که ممدوسین گفت
چطوری لره :دی
تازه اولشه... اینا همش تجربه س . اینقد باید با ملت کل کل کنی آقا..
کلا خوشم میاد تواینجا بعد از هر کامنتی یه کامنت منه :))
تازه یه وقتایی بعد از کامنتی خودمم میام کمنت میزارم :))
یکی بیاد منو از اینجا بیرون کنه من برم خونمون :)
ندا جیگر
ندا عسل
ندا با حاااااااااااااااال قربونت برم .بوووووووووووس
بله آقا حسین، آپارتمان نشینی این مشکلات رو داره. وقتی آپارتمان نداشتی چقد دوست داشتی یه خونه بخری و خونه دار بشی حالا که داری هم یه مشکلات این جوری داری. حالا تو تهرون که اینجوریه که میگین پس تو شهرستانهای کوچیک چطوریه. بهر حال فک کن 515 تومن را خیرات کردی.. ضرر به جونت نرسه به مال طوری نیس..... از این حرفا که دلت اروم بشه دیگه.....چی بگم...
عید همگی به ویژه آقا حسین گل گلاب پیشاپیش مبارک
سلام قربان
آقا ما به طرز فجیعی مخلصیم
نه آقا ما رو نشناختی هنووز
ما تا قرون آخرشو از حضرات نگیریم ول کن نیستیم به جان شوما
اصلا شاید دنگ خودمان را هم زدیم به پایشان
(آیکونه "آدم رودست خورده")
فدات فاطمه جونی
جیگری از خودتونه :دی حالا عسلو فکر کنم یه کم باشم
فدای تو عاشقتم
سمیرا جون
به به آقا کوروش گل ، چرا کم میای بیشتر بیا ببینیمت
سلام حسین جونی
سلام بر فودال بزرگ، خان خانان قیچی الدوله اعظم ... و دگر دوستان دربار...


ها نظرم به نظر دوستان نزدیکه ... با سگ بزنه به این زندگی از بیخ و بن هم در این دم عیدی موافقم...
فقط 1 نکته خانومه 24 25 سالشه اونوقت بچه هم داره؟ هی وای بر من ...مهتاب غش...
پ.ن : این بازیت خیلی سخته ..خعلی...خوب من چی بگم 1 دقیقه بشه ها ؟
پ.ن 2: ندا واقعا حسابداری خوندیا...ولی این 100 تومن مارو دم عیدی از ممدوسین بگیر میخوایم دفتر حسابای امسال رو ببندیم...
مهتاب جونم اگه ممدوسین و دیدم جای 100 تومن 200 تومن میگیرم برات :دی
ولی فعلا کمرنگه معلوم نیست سرش کجا گرمه
نازی حسین جون .اینم به خاطر دل مهربوونته .ولی باید اول فرهنگ سازی میکردی که گنجایش این مهربونی و پیدا کنن بعدن آپارتمان و مملو از محبتت میکردی.
ولی نگران نباش این تازه اول حساب کتابه...حالا حالاها باهات کار دارن پس مجبورن مهربونیت و جبران کنن.
salam yasi junam
مرسی ندا جونی ...رو قولت حساب کردما
یعنی کجا میتونه باشه این وقت شب؟؟؟
vala mahtab jun mashkoke :D az ki beporsim kojas yani :D
منم موافقم مشکوکه ...ممرضام مشکوکه ...
از ممرضا یا دوستان دیگه بپرس چطوره؟
مهتاب این روزا خوده حسینم نیست چه برسه به ممرضا و ممدوسین :دی سه تایی مشکوکن :دی
اخ جون 3 نفری مشکوک ...من میمیرم واسه تعدد مشکوکات ...
بیا من و توام یه دو سه روزی مشکوک شیم دوره همی بخندیم
یعنی ما هم خودمونو مشغول نشون بدیم؟
موافقم ...ولی فکر کنم ککشون هم نگزه ...
راست میگی :(
البته تونیای همه دلشون تنگ میشه :( مخصوصا خودم
ولی من نیام هیشکی متوجه نمیشه نیستم
مگم ندا بیا خودمون ناز خودمون رو بکشیم و با زبون خوش برگردیم ...ها چطوره؟
مهتاب ؟؟
سلام
(یکی بهم توضیح بده که من چی میگم؟
)
مهتاب و ندا خوب حال میکنی شبانه براخودتونا...
دخترا مگه خواب ندارین؟ من هنگامی که اینجا ذکر خیرم بود در مازندران(ما-زن-درآن) بودم و پلنگ پتو پنجه خواب بر من کشیده بود.
البته بنده و پنلگ درمازندران تنها بودیم و زنی درکار نبود.(جهت مشکوکیت زدایی) شرایط ما پلنگ در آن بود تا مازندران
ممدوسین میشه بگی به چه زبونی بود که برم مترجم بیارم ؟
مازندران و پلنگ !!!
قضیه مشکوک تر شد
علیک سلام بر غیور مرد بیشه های مازندران...
واقعا هم پلنگ زده بهت ... ساعت اینجا 24 ساعته است قربان...ما همین پیش پای شما داشتیم غیبتتان را میکردیم دلتون نخواد...
خوبی؟ من کلوچه گردویی میخوام برای سوغاتی ... دستت درد نوکونه...
تو چرا این چند روزه جای جای میهن اسلامی رو داری زیرو زبر میکنی...همیشه به خوشی ...
ندا مشکوکه ها...
مهتاب من کلوچه نمیخوام
دلم از این الو ترشا میخواد
لواشکم قبوله
کی بیام سوغاتیمو بگیرم ممدوسین ؟
خیلی بی حس و حالم :(
دلم گرفته :(
سلام داش حسین
آقا غافلگیرم کردی . خیلی ممنون از تبریکت برادر .
اگه من جات بودم کولی بازی در میاوردم ناجور .
ایشالا اون ۵۱۵ تومن از ماتحتشون به صورت تیغ در بیاد .
الان تو شوکه نظره محمدم !!
برو یه کاغذ بزن رو در خونه هاشون که از پول پیش کم میکنی به ده درصد بالاسری خودشون میان تسویه میکنن
-----
در ضمن
شماها تو گوگل پلاس نیستین؟
https://plus.google.com/113719216195095304458?hl=en
من هستتم
من چیز های ترش زیاد دوست ندارم ...باشه برای تو ترشک برای من کولوچه ... راست میگی ممدوسین کی بیایم بگیریم ؟
ندا الان باید تو شک برف باشی ... خوشحال باشی...چی شده اخه؟
سلام بر ممرضای همیشه در صحنه ...
حالا ما اونجا نیستیم شما نباید اینجا باشید ایا؟
بابا من مازندرانو که توضیح دادم...
!!!
هی بخت چارَ
شما چرا شمالو برداشت کردین؟ من تو تهران مازندران بودم....
رشتیا به رخت خواب میگن (ما-زن-درآن) ok؟ افتاد؟
هنی ندا لر بی. مهتاب تو سی چه نفمی شی گوتِم؟ تو که فریخته بی. ال ادبیات بی
خو چه کنم خو؟ مهندسا این چیزارو وفهمند ما نوفهمیم...
)
حالا که برداشت کردیم دیگه ...آردیه که ریخته الکی که اویخته...ما سوغاتی موخوایم یالا...ندی به دادا قیصر میگم بیاد بخورتتا...
ای والا مقام ای استاد ای لر بزرگ... من؟ فریخته سی ما نبی... واسه دارو دسته مشکوکا بی...
(تا همین حد یاد گرفتم
ممدوسین موضوع رو پرت نکن ! من سوغاتی از اون الو ترشا میخوام بگو کجا بیام بگیرم !!
مهتاب جوون سوغاتی نده مجبوریم لری اقدام کنیم :دی
اقدام لریش چه شکلی ندا ؟ تو برو من هواتو دارم
بیخیال این پول شو..کلن!