این خاصیت من هست که یکهو دلگیر و دلتنگ میشوم.
و بدتر اینکه دلتنگِ دلتنگیه دوستانم هم میشوم. دوستان حقیقی و مجازی.
پست های همه تان را خواندم و حالم خراب شد و دلتنگی هایم افزون...
و حالم اجازه نداد برایتان کامنتی بذارم...
و این شد که پست امشب را که شاید بهترین نوشته ای بوود که میتوانستم بنویسم، دیلیت کردم.
فعلا همین...
حســـــــــــین چرا خوب؟
دلتنگی چرا؟من از طرف خودم معذرت میخوام .
بیا بنویس ما به خوشی دوستان خوش میشیم دلتنگ چیه اصلا ؟با چه د ای مینویسن.
ما منتظریما .رومون رو زمین ننداز لوفا.
این نیز بگذرد اقا....
یه چیزی میخواستم بنوسیم دو دلم ،جریانه غمه بعد از شادیه.یه خاطره بود نگم بهتره بعد تو باز اینطوری میشی
آی بی خوابی زده به کًلّم شدید
البته تقصیر خودمه عصری کلی خوابیدم
چرا اینکارو کردی؟ چرا؟؟؟؟
واااااای نگو نگو نگوووووو؛ دیگه از دلتنگی؛ دیگه نمیخوام یادم بیاد؛ لا لا لای لا لای لای!
حسین جون دلتنگی مال وقتیه که دوست نباشه.اینجا همه دوستا هستن.فدای سرت که دیلیت کردی.تو انقدر خوش قلمی که بازم میتونی بهترینها رو بنویسی.
یاسی لایک
حالت چطوره قیچی؟!
دکتر جون یعنی چطور میتونه باشه؟
الان گوش منو میگیره پرتم میکنه بیرون.
شد ۱۴ تا