جاتون خالی امشب رفته بودیم عروسیه یکی از بستگانه درجه دو سه اینا...کلن بد نبود مراسم جموجویی بوود واسه خودش...البته باند سالن دقیقن پشتِ سر ِما بوود و اینقد صداش بلند بوود که چن بار همه گی از ترس صدای عجیب غریبش فِر خوردیم...خلاصه مراسم تموم شد و خواستیم بیایم خونه کپه ی مرگمونو بذاریم که خونواده گیر دادن بریم دنبال ماشین عروس. از ما انکار و از اینا اصرار که نهایتن مجبور شدیم بریم... و خب حتمن مستحضر هستین که مطابق با رسم کهن ِ ایرانی ها، اگر آدم دنبال ماشین عروس بره، اما وسط کار مسیرش رو عوض کنه به سمت خونه و عروس و دوماد رو تا دم منزلشون همراهی نکنه، آیه قرآن غلط میشه،....لذا این شد که ما هم حضرات رو تا دم منزل آقای دوماد بدرقه کردیم تا مطمئن شیم حتمن خونه میرن و جای خلاف نمیرن...اگه چاره داشتیم می خواستیم تا دم ِ در ِاتاق خواب برسونیمشون که خب این یک فقره رو فاکتور گرفتیم.
خلاصه دم ِ در که رسیدیم تعارف کردن بیاین توو و ما هم مجبور شدیم همرنگ بقیه ی بدرقه کنندگان بشیم و بریم داخل...اینقده نقل ریختن کلن زندگیه عروس دوماد به گُه کشیده شد ....هیچی دیگه همه چی که تموم شد یهو مادر ِ عروس گفت "آقای داماد".....
یه دفعه سکوت ِ سنگینی همه جا رو فرا گرفت، انگار نوور کم شد، انگار یه آهنگ غمگین داشت پخش میشد...همه ی سرها برگشت سمت مادر عروس ...اوه خدای من یعنی چی میخواد بگه...یعنی چه اتفاقی ممکنه افتاده باشه...
مادر عروس گفت: "آقای داماد، پسر ِ گلم، این دختری رو که میبینی من با تمام وجودم بزرگ کردم، این حاصله عمرمه، ذره ذره آب شدم خمیده شدم تا این دختر بزرگ شده خوشگل شده، حالا دارم میدمش به تو، مثه گل باهاش رفتار کن، نذار پژمرده بشه، دوس ندارم غمشو ببینم، دوس ندارم توو چشمای قشنگش اشک ببینم و ...."
خب حتمن میدونید که من توو این وبلاگ و حتی در کامنت ها هم کمترین استفاده رو از آیکون میکنم...اما الان برای اینکه قیافه ی دوماد رو در حین سخنرانیه مادر عروس نشون بدم مجبورم بگم قیافه ی شادوماد شده بوود تلفیقی از و
.... عینهو اسکل ها بغض کرده بوود و داشت ذوق می کرد ... انگار خودش از زیر بوته عمل آمده بوود و یکی هم نبود بگه آخه اوشکول تو هم با تمام وجودت داری وارد زندگی میشی و زندگی و ایثار دوطرفه هست....چه می دونم والا این دوماد هم این مدلی بوود دیگه ...شایدم داشت به اتفاقاتی که اوون شب در انتظارش بوود فکر میکرد و ذوق میکرد...
خلاصه که تا خونه به خودم فحش دادم که چرا رفتم اونجا ... حالا بگذریم...
غرض اینکه شوما رو جان ِ مولوی به یه جایی رسیدین زنی گرفتین شوهری کردین بچه ای آوردین و کلن توو تمام شئونات زندگیتون سعی کنید از لووس بازی بپرهیزید... آدمای لووس زیاد صداقت ندارن...
ادامه مطلب در کامنت شماره 1:
و خب از اونجایی که این ضرب المثل که میگن:"هرکی از هرچی بدش بیاد سرش میاد" در مورد من یکی بشدت صادقه...لذا از همین الان میدونم که آخرشم با یه همچین خونواده هایی وصلت خواهم کرد...........
باز دیر رسیدم :دی
به آقا همیشه به عروسی و شادی...
آخی اون آقا دوماد الان داره ادامه ی ذوقشو میکنه...و عروس خودشو لوس میکنه...
ولی حسین! ا( به کسره الف) ا ا ا...ضرب المثل که همیشه صادق نیست پسر خووب...شوما همه جوانبو در نظر میگیری ایشالا،خونواده. ی خووبم گیرت مییاد...
انتخاب با تو هستش،پس از چیزایی که بدت مییاد دوری کن.آفزین.
آیکون نصیحت شبانه ی مادر بزرگ
ای به چشم رویا خانووم
(آیکونه لو رفتن نام کامنت گذار از روی آیدی)
خو بیچاره مادره دیگه
عب نداره، بر میگرده به این که حسین به دستای عروس خانم که دور بازوی دوماد حلقه شده بود حسودی کرده :دی
مگه من گفتم عمه هس
میدونم مادره ولی لووس بازی کلن خوشم نمیاد
از این مادرا که زیادی احساس جابجادونی میکنن بدم میاد
چیه بابا آدم باید راحت صاف و ساده بی غل و غش خودمونی بشینه زمین دورهمی عشق کنه
از این جو های خفه کننده خوشم نمیاد
...
از حلقه شدنه دستاشون به دوره دستای هم حسودیم نمیشه حاج خانووم
حالا شاید به پوزیشن های دیگشوون حسادت کنم
(آیکونه "حرفهای بی تربیتی")
واسه اولین بار یارم رفت کامنت بذارم و چه خوب لو رفتم...بابا کارگاه حسین خان. ارادتمندیم.
ما اووچیکتیم دادا
سی کرتیم
غلومتیم
بند کفشتیم
سفت کنی خفه میشیم به ملا
(آیکونه "بچه پایین شهر")
بازم سوتی دادم.اسم بذارم.شرمنده
ما بیشترررر...
بزن زنگووو دادا...کرتییم لووتییی
آیکوون جوجه نوچه
یعنی دلم میخواد این دختر ،پسر اصن کلن آدمای لووسوخفه کنم آی بدم میااااااد
نمیدونم
ولی من بدم نمیاد
یعنی میزارم به حساب اون موقعیتی که توش هستن
--
آخی
هیچوقت یادم نمیره
عروسی آخرین خواهر م
بابا رفت سر کوچه وایساد گریه کرد :(
عروسی خواهر بزرگه من بابام حالش بد شد بردنش بیمارستان ولی فک کنم عروسی من بابام خونه جشن بگیره بعد به داماد بگه آقا خدا خیرت بده ما رو نجاتموون دادی
اااا! منم عروسی بودم!


چه تفاهمی!!!!
زن من میشندندندندند؟!
سلام
منم با این لوس بازیا موافق نیستم . به نظرم این حرفا اصلا گفتن نداره . ولی اگه حداقل این حرفارو جداگونه و خصوصی میزد شاید یه مقدار بهتر میشد .
فاطی این کامنت آخرت خیلی باحال بوود.فکر کنم منم بابام همینو بگه
مادره چقد شبای قبل نشسته این متنو تمرین کرده!!!!!!!
سلام حسین واسه چی از لوس بازی بدت میاد؟ لوس بازی که خیلی خاصیت داره
مث این دختر پسرایی که خودشونو واسه همدیگه لوس مس کنن و تو لب و لوچه ت کش میاد تا روی زمین
ها بلی جون فدای این کامنتت .
راست میگه دیگه تو همه اش از لوس بازی ملت حسرت میخوری بعد میگی اه اه این چه کاریه؟
خو ظاهر بین نباش شاید یه قضیه ای بوده که باید اون حرف رو میزده.
ایکون حملههههههههههه
خدا قسمت کنه