صبح از خواب برخواستن، چهره را آراستن، بهترین ها را خواستن...از سستی و بی انگیزه گی رََستَن، در آوردگاه زندگی مشکلات را خَستَن، کمر همت بر آمال و آرزوها بستن، به هر سو جَستَن...به هر تنی تنیدن، رفتن هایی برای نرسیدن، گفتن و نگفتن، شنیدن و نشنیدن، دیدن و ندیدن، روزمرگی ها را شمردن، گلهای باغ جوانی را یک به یک پژمردن، ... برای زنده و سرپا بودن، خود را به هر گناهی آلودن و از عشق پالودن، دویدن از پی ِ نان، تا پای جان، تا تهی شدن از مفهوم انسان
روزهای کار و کار و کار
شبهای بدون یار
دلهای همیشه بی قرار..........................
سوالهای بی جواب....
کارهای بی ثواب.......
آدمهای بی مرام......
اسلام بی خدا........
سگ دو های بی ثمر.....
عشق ها ی بی قاف و بی شین و بی نقطه*
+مصطفی مستور-مجموعه داستان کوتاه
سلام
خوبین؟
ببخشید مزاحم شدما
وبلاگ قشنگی داری
ببخشید یسری به وبلاگم میزنی تو نظر سنجی شرکت کنی؟
جان من بیا جانه من
عجیب به دل نشست .
مرسی
حسین عجیب حرف دلمو زدی
آقا اجازه می خوایم غر بزنیم!
منتها من هنوز به هیییییچ جایی نرسیدم که بخوام منتشو سر خودم بزارم. من الان جایی وایسادم که ۴ سال پیش موقع فارغ التحصیلی از کارشناسی وایساده بودم. نه اون کار قبلیم راضیم کرد و نه واسه مدرک الانم سرانجامی هست(به جز در کوزه)!
میرم سفر
به خویشتن ِ خویش
چی میگی حسین؟ باز داری میری؟
الهی قربونه این بد مستیات...
یعنی پاتوژن فرصت طلب که میگن اینه ۲ روز تعطیل میشه طالقووووون .سفربی خطر آقااااا.
ایشالا سفر بعدی با یار بری طالقوون عزیزم جیگر ....
الهی من بمیرم واسه اون شبای بی یار تووو.منحصر به فرد نخود کجایییییییی؟
باس بریم طالقان و کابل کشی کنیم ، اینترنت پر سرعت ببریم اونور
اصن باس از همون طالاقون باسش زن بگیریم :|
تازشم اگه ازم میپرسیدی میگفتم بهت اتوبانش افتضاح شلوغه
بری یه روز کامل تو راهی
سلام
این مطلب دقیقا زندگی روزمره ی من بود .
البته خیلی های دیگه رو هم شامل میشه .
"خود را به هر گناهی آلودن و از عشق پالودن" رو هم خیلی پایه ام
خدا ما گفتیم این هست حالا این چند روز بر عکس همیشه که ساعت ۷ می خوابید تا ۱۲ بیداره می یایم کامنت دونیش چت می کنیم هیییی زرشک
بلی عاشقتم
فدای تو ندا جون
تو بگو حقش هست که کامنت دونیش رو بترکونم بیاد حالش گرفته شه؟ نه بگو حقش نیست؟
شد 14 تا ..
.
من که جواب مساعد میدم به اینکار
ترقه هارو کجا بزنم دقیقا ؟
سلام به همگی. چه بساطی بوده اینجا
..فقط امیدوارم که این وضع فقط در من صدق کنه
حسین جون بازم خوبه به چهره آراستن میرسی.من که شب و با مشت و لگد خوابیدن و صبح به زور بیدار شدنه بعدشم دویدن و به هیچ هم نرسیدن و به قول یکی هیچ اگر سایه پذیرد من همان سایه ی هیچم و بنابراین کمری نمیمونه که واسه آمال و آرزو ببندم
مهتاب جون بزن اتاقشو بیار پایین ولی حواست به سیستمش باشه سالم بمونه درایواشو لازم داریم منم برم چکش! بیارم لاستیکلای ماشینشو پنچر کنم
راستی این آهنگه بد جور بد مستی میاره
بلی من میرم باغ طالقونشونو بترکونم:))
عزیزم فعلا دارم سیستمش رو چک میکنم نمیشه تو اتاق کثیف و ترکیده که سیستم چک کرد بذار ببینم
هییی وای من اینا کین ؟ 
خدایا توبه ...
دستت درست ندا جون بزن له په کن :) :*
ندا جون اگه مامان بابا و خانواده اونجان که مث دختر خوب سلام علیک و احوالپرسی کن بیا پیش خودمون ولی اگه با رفقاش رفته زنگ بزن برادران پلیس بیان حالشونو بگیرن
مهتاب جون سی دیش کی در میاد حالا؟ همچین حالشو بگیریم وقتی از ددر دودور برگشت دیگه هوس همچین کارایی رو نکنه(کدوم کارا؟)اوخ یاد یه خاطره افتادم بذا بگم.چند وقت پیشا یه سمینار بود که یک از داورها حال منو کرد تو قوطی منم باهاش چند تا عکس دونفره گرفتم که علیه ش استفاده کنم ولی نشد آخه... ای بسوزه
دور از منی و هنوز هم روی لجی
چون آیینه ای و انگار کجی
چندی است که ورد شب و روزم این است
ای عشق بیا اجی مجی لاترجی!
اینو امروز تو کتاب کم کم کلمه می شوم از جلیل صفربیگی خوندم حال کردم گذاشتم شاید شمام خوشتون اومد.اگه دوست داشتین شمام یه شعر خوشگل در هجر حسین بنویسین وقتی اومد دلش تیکه تیکه شه پسره ی فلون فلون شده.آها باز یاد یه خاطره بی ربط افتادم. چند روز پیشا من و هدا(همکار پیازنامه!) تو آزمایشگاه مشاعره ی ترانه ای گذاشتیم یعنی من یه ترانه با صدای درب و داغونم می خوندم بعدش اون چون اونروزا دانشکده تعطیل بود ما هم سالن رو گذاشته بودیم رو سرمون عقده نشه یه وخ!
آقاجان ما نمی تونیم بریم وبلاگ خودمون پست بذاریم میایم اینجا از نبود صابخونه سواستفاده می کنیم غلط کردیم؟
عزیزم سی دی چیه این یه هارد اکسترنال 1 ترا لازمه براش .چی بگم که نگفتنش بهتره ...اینو اینو اوخ اوخ
ندا جون ببین اگر با مادر و پدر محترم بود با سلام و صلوات از خونه بکشش بیرون تحویل ماموران دوست داشتنی نیروهای التزامی بده که این با این هاردش هر کجا باشه باعث ذوب شدن مکان میشه .
من فعلا میتونم چه چه بزنم براتون
شعر بدید چه چه اش با من
با فونت سوزناک میخونم
مهتاب چی میگی؟ ینی اینقد اوضاع خیطه؟یا علی
آخرالزمونه دیگه هی گفتم بچه تو مگه چیت کمه که این کارا رو می کنی هان؟(فیش فیش) اشک ریختم زاری کردم تو گوشش نرفت که نرفت(فیییین)حالا ای شد عاقبتش(آآآآه جگر سوز)
مهتاب جون اینو با فونت سوزناک:)))) بخون : سه روزه رفته ای سی روزه حالااااا
زمستون رفته ای نوروزه حالاااااااااااا آخرشم چه چه بزن
بروبکس من امروز حرکت می کنم خرامان خراامان به سمت مشهد دیگه بدی خوبی دیدین حلالم کنین(بغل)
نیگا توروخدااااا چه تهمتای ناروایی به پسر من زدن دورش بگردیم الهی منو بابا کوروش بچم به پاکی و زلالیه اب روان می مونه این حرفا چیه آخه ؟
روز
داخلی
فونت سوزناک
سه روزه(اه حضار) ...سه روزه (اشک حضار)...سه روزه رفته ای (جرواجر شدن لباس حضار ) سی روزه حالاااااا
زمستون ...زمستون ... زمستون (پرتاب لنگه کفش به سمت خواننده بر اثر تکرار مداوم )رفته ای (جا خالی دادن خواننده) نورووز حالااااااااااا
من :|
حضار :|
عمو نوروز :|
الهی من تو را فدا چه اومدن چه رفتن سفر بی خطر دخترم بوس و بخل و ما یتعلق به
فاطمه جون همه بچه ها از دید مادر پدرشون خوبن ولی از دوست بپرس که چه ها نمیکنه ...
هی وای من... اینا چیه.. حسین آقا به نظرم باید عاشق بشی تا از این حال و هوا در بیای ...عشقی تازه
سلام دوستان
خوبییییییییییییییییییییید؟!
سلام جی اچ
چقدر سفرت به خویشتن خویشت طولانی شد؟نکنه مسیر یه طرفه شده که هنوز برنگشتی
در این روزگاران چگونه بد مستی ام را تاب آورم،آن سان که قرار از کف و یار از دیده جسته...
روزهایم پر است از ته مانده آه های تنهایی...
چشمانم را دو کاسه پر آب می خواهم، سر ریز شود و بشوید همه دلتنگی را،نگاهم را صیقل دهد، و الماسی شود،آن چنان که تلاءلو مهر یار،رنگین کمانی شود بر رواق روزگار من...
سلام به همه. سه شنبه 14/6/91 عازم عراق هستم برای زیارت عتبات عالیات. به رسم ادب لازم دیدم از همه خدا حافظی کنم و حلالیت بطلبم برای شوخی یا صحبتی که ممکنه برخورنده بوده باشه. امیدوارم هرجا هستید سلامت و تندرست باشید
نایب الزیاره همه شما
ممدوسین
زیاد زیستن کمابیش آرزوی همه است، اما خوب زیستن آرمان یک عده معدود...
حسین چی شدی؟!
نه خدایی دیگه کم کم دارم خیلی نگران میشم!
چیه؟ کجایی؟
فاطمه هم نیس آخه!!!!
اصن هیشکی نیس!!!!
هنگ کردم!
نکنه عروس شدی!