مکان: تهران - میدان هاشمی - مسجد حضرت علی اکبر
زمان: سال 1364
نفر اول از سمت راست: حاج آقا رضوی، روحانی انقلابی دیروز و محافظه کار امروز، نماینده دو دوره ی مردم یزد در مجلس شورای اسلامی، اصلاحطلب، در حال حاضر امام جماعت همان مسجد حضرت علی اکبر می باشد. بدش نمی آید دوباره در سی آست به بازی گرفته شود.
نفر بلند قامتِ موجود در عکس: "بابا"، در حال ایراد سخنان آتشین برای نیروهای داوطلب، فرمانده ی اسبق، معلم سابق، بازنشسته ی فعلی، ایشان هنوز هم با حفظ تمام کله شققی هایش به لحاظ فکری، خیلی با آدم ِ موجود در عکس تفاوت نکرده است.
نفرات سمت چپ: نیروهای داوطلب برای اعزام به جبهه، خیلیهاشان شهید شدند، از سرنوشت بقیه هم اطلاع درستی در دست نیست.
........
شروع جنگ، آدم ها با گرایش ها و سلایق مختلف را به هم نزدیک کرد.
و پایانش، دل ها را از هم دوور ساخت.
دوووووووور...
و بـــــــی نهایت دوووووووووور...
صحبت کردن در مورد زمان و واقعه ای که من حتی هنز وارد این دنیا هم نشده بوودم،کار مشکلیه،بی هیچ لمس تجربه.اما مسءله ای که هست نوع برداشت من از این عکس و یه دنیا حرفیه که با خودش داره...به نظر من اون دوری بعد از جنگ ،از قبل جنگ هم حاکم بوده،و صرفا به دلیل حفظ منافع عده ای و بهبه و همهمه و وضعیت نابسامان آشکارا نبووده و توجهات به مساءل مهمتری جلب بووده...
همین بس که عده زیادی از مردم به فرماندهی یک فرد داوطلب،داوطلبانه به جبهه اعزام می شدند و وضعیتشان به درستی که هیچ نادرست هم در دست نیست،و فردی به تنهایی و یک تنه،وضعیت حال و گذشته و آینده ی تمام داوطلیان را یک جاا در جیب عقب سمت چپش چنان جا داده،که از فرط تنگی جا دنبال مابقی و ابقای بیشتر وصعیت معلوم الحال خویش می گردد...چه هنگامی که سنگر ها شلوغ بوود و دل ها وچشم ها به شدت نزدیک،چه حال که سنگرها ویرانه است و تلی از کوخ خلوت از نگاه مانده و کاخ هایی که حس حسرت شان هم برای همان دل ها بسیار دوووور است...دوور دوور.
این جنگی که مردم ما هشت سال درگیرش بودن درست بعد از انقلابشون بود .انقلابی که فقط خودشون بودن و رهبرشون.نه کسی به فکر منافع شخصی بوود و نه اهداف خاص دیگه ای.
از بابام راجع به جنگ و انقلاب خیلی شنیدم.همینه که میگی .آدمهای خوب،دلهای خوب،روح و روانهای پاک.
و تاریخ سیاست اینو نشون میده که آدمهای بد طینت بدیشون پنهان بوده در پس این خوبیها و این روح و روانها.
تو این جنگ خوبها رفتن و شهید شدن .اونایی که موندن هم ترور شدن و الان طینت زشت آدمهای بد آشکار شده.
البته خیلی مسائل دیگه هم نقش داره در این دوری.
بعضیها اینطور که شنیدم و خوندم خیلی خالصانه خدمت میکردن و الان دور شدن از اون فکاری که قبلن داشتن . انسان دیگه نفسش رهاش نمیکنه .قدرت وثروت سیری ناپذیرومبارزه با این نفس سرکش بسی مشکل...
اووووووه .باورم نمیشد حوصله نوشتنه اینا رو داشته باشم
آآآآخی دلم آژانس شیشه ای خواست
من دلم با اوناییه که برگشتن و هیچوقت با این اوضاع آداپته نشدن.
آره یه عده هم اونایی هستن که بلادونا گفت .کلی حرف دارن واسه گفتن . افکارشون عوض نشده نسبت به قبل .

مثه بابای جنابعالی و بابای من
یادم افتاد به سوال بابات تو مراسمه خواستگاریه خواهرت
حاجی رضوی قبل از جنگ دوست گرمابه و گلستان بابابزرگم بود . ولی بعدش به خاطر داراییهایی که از مسجد بالا کشید یه روز بابا بزرگم وسط دو تا نماز مغرب و عشا کلی چیز بار ایشون کرد و فوقع ماوقع .
حسین جدا باباته ؟ پس حتما خانواده ی مارو میشناسه .
جدی جدی بچه محل در اومدیما
دوری و نزدیکی در کار نبوده. صرفاً یه مشت ایده آلیست بدون در نظر گرفتن واقعیات در جامعه جهانی شروع کردن به پرخاش کردن. به همه بد وبیراه گفتن. پدر و مادرای ما جوونیشونو پای این دادن که یه نوعی از حکومت نباشه و لی نمی دونستند جایگزین اون حکومت چیه. یه آخوند هم که خوب احساسات آدمها رو تحریک کرده بود همه رو دور خودش جمع کرد و این بلا رو سر یه ملت در آورد.
واقعیتو باید تو تحلیلهای اقتصادی، تیتر روزنامه های داخلی و خارجی و اسنادی دید که خیلی هاش هنوزم که هنوزه مورد بی توجهی مردم احساساتی ایران قرار گرفته.
جواب من فقط یک آآهه
یه مستندی هست به نام ماشی#ن روز قی#امت درباره جانبازای موجی توی یه اسایشگاه روانی در تهران ،
نمیدونم جنگ حق بوده یا نه!؟
ولی این رو میدونم اگر جنگ نا حق و فقط برای به رخ کشیدن و قدرت طلبی بوده من جای اون کسی که باعث و بانیش بوده از روی مردم خجالت میکشم .
اگر هم به حق بوده با دیدن این پیامدها پ ذره ای به شروع دوبارش فکر نمیکردم و شعار بیخود نمیدادم.
همیشه با خودم فکر میکنم چرا یکسری از ادمها درباره جون یکسری دیگه تصمیم میگیرن ؟ کی این حق رو بهشون داده؟
پ.ن : از این زاویه چقدر به خودت شبیه پدر گرامی.خدا برات حفظش کنه.
به سن و سال آدمای تو صف دقت کردین؟ به زور 25 سالشون میشه. و دو نفری که بین ستون و بابای حسین هستند بچه هایی اند که حداکثر 10 سالشونه.
حدس می زنم عکس متعلق به سالهای 59 تا61 باشه یعنی 1980 - 1983. تفنگها هم M1 هست. تفنگ نیمه اوتوماتیک امریکا در جنگ جهانی تا سال 1944.
تا سال 1960 که جنگ ویتنام شروع بشه امریکا دو سلاح M11 و M16 رو جایگزین این تفنگ کرد.
جالبه که اینها داوطلبهای پایتخت هستند و به اعزامی هایی مناطق محرومتر گفته میشد که سلاح رو از سربازای عراقی بگیرن!!
و اینها بدون آموزش، لباس و تجهیزات به جنگ کشوری میرفتن که با تانکهای T-72 ای که آرپی جی بهش اثر نداشت از روی همشون رد شد.