اشتغال آفرینی با یک پیکان سفید در میدان ونک

آقای هدایتی رو که حتمن می شناسید. مطلب ذیل، نوشته ای از ایشون هست که 26 تیر ماه امسال در صفحه ی آخر ِ روزنامه ی جام جم چاپ شد و من همون موقع یادداشت کردم و امشب فرصت شد که اینجا به اشتراک بذارم. عنوان این نوشته همون عنوانی هست که در بالا می بینید.


 

"در گرمای چنار پزان تیر و مرداد تهران، بجای آنکه پشت ترافیک دود و حرص بخورد، نگران استهلاک دنده و کلاج و لاستیک باشد، یا مدام چشمش به آمپر بنزین باشد و سهمیه بنزینش را جمع و تفریق بزند، بجای آنکه منتظر جریمه طرح و افسر و جرثقیل باشد یا سر نوبت مسافرکشی با مسئول خط و راننده ها دست به یقه شود، یا سر "پول خرد" و "سی.است" و "محکم بستن در ماشین" با مسافران جروبحث کند، سر ظهر که می شود خونسرد و مثل یک جنتلمن تمام عیار، سلانه سلانه می آید ایستگاه خطی ها پارک می کند، پلاکارد ِ کوچک "غذا حاضر است" را می گذارد روی سقف پیکانش، در صندوق عقب را می دهد بالا و منتظر می شود...حتی نیازی به تبلیغ و داد کشیدن هم نیست.منتظر می شود که راننده تاکسی ها و خطی ها و مسافرکش ها بیایند و "غذا" بخرند. غذاهایی که عیالش با تبدیل آشپزخانه خانگی به آشپزخانه نیمه صنعتی - نیمه خانگی پخته و در ظروف یکبار مصرف کشیده است. در عرض یکی دو ساعت هم غذا تمام می شود. حالا فقط باید اسکناس هایش را جمع کند و برود بازار، وسایل نهار فردا را بخرد و برگردد خانه...تهران 87 هزار مسافرکش رسمی و غیر رسمی دارد. چند ده تا از این هشتاد و خورده ای هزار نفر هم هر روز از او غذا بخرند، برایش کافی است روزی اش می رسد. بدون دردسر و دود و کلافگی! بیل گیتس گفته: "کار را به تنبل ها بسپارید. راحت ترین و سریع ترین را هها را پیدا می کنند" نمی دانم صاحب آن پیکان سفید که هر روز می آید در میدان ونک هم جزء تنبل ها بوده است یا نه. ولی حتمن بیل گیتس استخدامش می کند."

نظرات 6 + ارسال نظر
رویا پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 07:36 ق.ظ

این متن رو فک کنم همون طور که گفتی توو روزنامه خونده بوودم و اون موقع هم مثل حالا یاد ضرب المثلی که مامان بزرگم زمون بچگی مون میگفت افتادم:
تنبل نرو به سایه،سایه خودش می آیه(می آید)./واسه وزن شعر آید به آیه تبدیل شده.
نمی دونم این حرف تا چقدر فزاگیر باشه ،ولی دقت که می کنی بین اطرافیان این سخن بیل گیتس و درآمد زایی در میدان ونک ،در قامت کوچیک و یا بزرگتری خودش رو نشون میده.همیشه هستند افرادی که به سبب تنبلی یا ذکاوتشون حرفه یا شغل و فعالیتشون اتفاقا موفق تر از دیگران پیش رفته و همون دیگران همیشه این ادعا رو دارن که ما از بقیه یا فلانی بیشتر زحمت میکشیم اما نتیجه ی عکس می گیریم...! نکته ی پر نکته ای بوود که آخرش من رو به این جمله میرسونه،که ای کاش من هم یک پیکان سفید ،سرخ یا آبی داشتم...

رویا جان اوون ضرب المثلت خدا بوود خیلی خندیدم

ممدوسین پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:46 ق.ظ http://qalamrizha.blogspot.com

چرا تنبل؟ البته من با حرف بیل موافقم اما راننده رو تنبل نمی دونم. به نظر من کسی که موقعیتیو ببینه و بتونه از اون فرصت اقتصادی بسازه باید یه نابغه باشه.
همون کاری که میبینید زحمت زیادی داره که نویسند مقاله با سطحی نگری ازش رد شده. تأمین یه سری از مواد غذایی بعد از فروختن نهار امروز ممکن نیست.
خرید گوشت و مرغ و سبزی و حبوبات، تمیز کردن آنها و یه سری کارهای دیگه نیاز به برنامه ریزی از چند روز قبل داره. شستشوی روزانه ظروف پخت و پز و هزینه آب و گاز و ... رو که در نظر بگیری میبینی انقدر ها هم که از بیرون دیده میشه راحت نیست.
هرچند سود خوب و سرسام آوری داره

نویسنده مقاله در دو خط پایانی گفته که این آدم رو تنبل نمیدونه یا حداقل مطمئن به تنبل بودنش نیست.
اما من بر عکس ِ تو که دیدگاه نویسنده رو سطحی می دونی، نوشته و قلم و پرداختش رو استادانه میدونم و بسیار چند وجهی. هم طنز هم جدی، هم نقادانه

belladona پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:00 ق.ظ

واقعنا! طرف سال به دوازده ماه این طرفا پیداش نیستا ولی کارش زودتر از همه راه افتاده و تموم شده داره میره حالا ما هر روز میایم و میریم اصلا خوشم میاد از این آدمای ریلکس که به همه کاراشون می رسن و البته لجم هم در میاد یه جورایی!
من از نوشته ها و طرز تفکر بهمن هدایتی خیلی خوشم میاد فکرش خیلی بازه.

ای جانم بلادونا. منم از نوشته ها و طرز تفکر تو خیلی خوشم میاد خیلی قلوه هست. (آیکونه سواستفاده)

فاطمه پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:38 ب.ظ

یادم افتاد به بساط فلافل و سمبوسه فروشی های اهواز
دقیقا همینطوریه .من دوتا ساندویچ فلافل خریدم بس که خوشمزه بوود هر کدوم ۱۰۰۰ حالا فک کن تو همون ۱۰ دقیقه که اونجا بودم شاید ۲۰ نفر اومد فلافل خریدن .به کوروش گفتم اومدم اهواز با اینا شریک میشم

والا به خدا بی دغدغه ،راحت ،با درآمد خوب خیرشون هم به ملت میرسه...

فاطی منم با تو شریک میشم.
ولی خداییش اینکه خیر آدم به ملت برسه خیلی خوبه ها. بعضی شغلها اینجورین...

نون الف پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:27 ب.ظ http://lore.blogsky.com

به نظر من 3 خط آخر هیچ ربطی به نوشته نداره :|

واقعن؟

یک پیر جمعه 28 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 07:22 ب.ظ

چه جالب ..همینه که میگن پشت هر مرد موفقی یه زن موفق وجود داره که همه کارهارو با مدیریت خودش انجام میده.
یعنی همچین خانمهایی داره ایران

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد