یه حکایت از جناب سعدی بزرگوار هست به این مضمون; روزی در راه بوودم و از روزگار خود نالان ،در میانه ی راه چشمم به فردی افتاد که پا نداشت،خجل شدم و بر بی کفشی خود صبر کردم...
حالا حکایت خیلی از ما همین شده، داشته هایمان را پوچ و داشته هایشان را آرزویی در دور دست می بینیم...
کاش باران بزند،چشم دوباره شوییم/تا که یادت نرود،چشم به اشکش تشنه است
نگاه نکن....به دنبال آرزویت برو که روبروی چشمان توست.از انتهای ماجرا نترس .از این بترس که نشسته زل زنی به چشم او غافل از انکه چشم او در پی تو میگرید....کمی سخت تر از دیگران .کمی دیرتر اما آرزو از آن توست.... تو خالق این آرزویی و آرزوی تو در انتظار توست .
یک پیر
سهشنبه 23 آبانماه سال 1391 ساعت 08:32 ق.ظ
نشستن ، انتظار ، حسرت ، از دست دادن... کلمه هایی که 90 % مواقع به دلیل عدم توانایی خودمون در پیش برد اهداف گفته میشه.... باید به فکر کلمات دیگه ای بود .
این عکس پر تضاد انگیزه خوبی شده تا نظر بچه ها ابراز بشه. نظرهایی که از خود عکس قابل تحلیلتره. اما عکس همونطور که اشاره کردم پر از تضاده. سوژه معلول در راست و چیزی که به آن نگاه می کند در چپ. یکی پسر، دیگری دختر، یکی نزدیک و دیگری دور، یکی نشسته دیگری ایستاده. راه یکی کوتاه و قطع کننده کادر، راه دیگری بلند و در عمق کادر. دیافگراگم بسته، به عکس عمق میدان داده تا دخترک هم واضح باشه و این تضاد به رخ کشیده بشه. فکوس عکس روی پسر است تا مخاطب برداشتی بر اساس همزاد پنداری با او داشته باشد.
وقتی میزاری کسی که برات مهمه بره
چون فک میکنی برای خوشبخت کردنت به اندازه کافی خوب نیستی:(
یه حکایت از جناب سعدی بزرگوار هست به این مضمون;
روزی در راه بوودم و از روزگار خود نالان ،در میانه ی راه چشمم به فردی افتاد که پا نداشت،خجل شدم و بر بی کفشی خود صبر کردم...
حالا حکایت خیلی از ما همین شده، داشته هایمان را پوچ و داشته هایشان را آرزویی در دور دست می بینیم...
کاش باران بزند،چشم دوباره شوییم/تا که یادت نرود،چشم به اشکش تشنه است
این سایه های خمیده ،
خم نمیشوند از برای نیاز،
تکیده می شوند بهر پرورش یک شب شعر
پر ز رمز و راز...
دیدی بعضی وقتا حس می کنی همینقدر در رسیدن به آرزوت ناتوانی؟
چقده حس این پست امشبتو دوست دارم.
یک عکس و یک دنیا حرف .
چه حس بدیه که به یه سری چیزای ساده و در دسترس به چشم آرزو نگاه کنی
نگاه نکن....به دنبال آرزویت برو که روبروی چشمان توست.از انتهای ماجرا نترس .از این بترس که نشسته زل زنی به چشم او غافل از انکه چشم او در پی تو میگرید....کمی سخت تر از دیگران .کمی دیرتر اما آرزو از آن توست.... تو خالق این آرزویی و آرزوی تو در انتظار توست .
نشستن ، انتظار ، حسرت ، از دست دادن...
کلمه هایی که 90 % مواقع به دلیل عدم توانایی خودمون در
پیش برد اهداف گفته میشه....
باید به فکر کلمات دیگه ای بود .
ای کاش میتونست بره
.
چرا نباید بتونه؟
.
شکر برای همه ی داشته ها و نداشته هامون
این عکس پر تضاد انگیزه خوبی شده تا نظر بچه ها ابراز بشه. نظرهایی که از خود عکس قابل تحلیلتره.
اما عکس همونطور که اشاره کردم پر از تضاده. سوژه معلول در راست و چیزی که به آن نگاه می کند در چپ. یکی پسر، دیگری دختر، یکی نزدیک و دیگری دور، یکی نشسته دیگری ایستاده. راه یکی کوتاه و قطع کننده کادر، راه دیگری بلند و در عمق کادر.
دیافگراگم بسته، به عکس عمق میدان داده تا دخترک هم واضح باشه و این تضاد به رخ کشیده بشه. فکوس عکس روی پسر است تا مخاطب برداشتی بر اساس همزاد پنداری با او داشته باشد.
حسینووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو؟؟
صاب خونه ؟
باع بیا دلمون تنگ شده خو :(
پس کو پست جدیدت؟ چرا من نمی بینم
سلام بلی جونم :*
شد 14 تا
سلام ندا جونم