1- مسافرت مشهد از هر جهت برای من خووب و خاطره انگیز بوود. هرچند به خاطر جمعیت زیادمان کمی دچار بی برنامه گی مخصوصن در مورد تایم خواب و غذا خوردن بوودیم و از طرفی دوتا بچه کوچیک هم همراهمان بوود که گاهی مثله سگ و گربه به جان هم میافتادند، اما کلن همه چیز به خوبی و خوشی پایان یافت و برگ دیگری بر صفحه ی خاطراتم اضافه شد. خدا را چه دیدی شاید سال ها بعد اگر زنده بوودم، با مرور این خاطرات کلی احساسات خووب و زیبا در من شکوفا شد.
2- البته دیدن ِ طراوت و همچنین با خبر شدن از "بله گفتن و راهی ِخانه ی بخت شدن ِ بلادونا" هم از مواهب فوق العاده و فراموش نشدنی این سفر بوود.
3- به لحاظ معنوی هم این سفر دارای ثمرات خووبی بوود مطابق انتظار. به یاد تک تک دوستان و آشنایان چه حقیقی و چه مجازی بصورت کامل بوودم و همه تان را یک به یک با ذکر جزئیات از جمله نام و نام خانوادگی و قد و وزن و شماره بند تمبان و غیره و ذالک، یاد کردم.
4- روز جمعه داخل حرم نشسته بوودم سر صلات ظهر دیدم موذن اذان گفت و بساط نماز جمعه مهیا... ما هم یهویی با خودمان گفتیم ای دل غافل قسمت رو میبینی؟! (آیکونه نقی) من... اینجا...نماز جمعه... خلاصه منتظر شدیم دیدیم نخیر حضرات مشغول خطبه سرایی هستند و باید دوتا خطبه ی به غایت جفنگ را تحمل کنم. از طرفی دیدم یک سری شعارهای گهربار هم دارد مابین نمازگذاران عزیز و مکبر محترم رد بدل می شود بدین مضمون که چه میدانم ای فلانیه آزاده ما ماده ایم ما ماده... و خونی که در رگ ماست و ما همه سرباز و توالت شوور ِ توئیم و این حرفا... خلاصه دیدیم اگر بمانیم ممکن است یهویی عنان از کف داده و به جای اینکه حاجاتمان برآوَرده شود، برآمده شود...لذا همچین فُرادا یه دوتا کله معلق نثار حضرت دوست کردیم و خزیدیم بیرون...
5- من فاصله ی خانه تا حرم را پیاده می رفتم که حدودن بیست دقیقه ای زمان می برد. یک روز به اصرار اهل خانه مجبور شدم پسرخاله ام را که کلاس سوم است با خودم سگ کِش کنم. آقا این از خانه تا حرم و بالعکس مدام وراجی می کرد و سوالهای الکی میپرسید که چه میدانم پنج بیستم بزرگتر است یا هفده چهل و دوم... من تک به تک به تمام این تراوشات ذهنی اش در زمینه ریاضیات پاسخ دادم. بعد که رویش کم شد شروع کرد سوالهای چرند پرسیدن از قبیل این که "اگه راست میگی سه بار بگو دایی چاغه چایی داغه ... یا شیش سیخ کباب سیخی شیش هزار" گمانم این بچه هم فهمیده برای من تلفظ صحیح "سین" چیزی شبیه یک رویاست. خلاصه که کلن ما روی زمین پیاده روی کردیم و این بچه هم روی اعصاب ما. دستش هم در دستم بوود. یا نیم متر از من عقب تر بوود یا یک متر جلوتر. گمانم دست چپم الان نیم متر دراز تر شده باشد. یک لحظه هم که ولش کردم داشت میکرد (خودش را زیر ِدوچرخه).
6- این روزها زیاد می شنوم از دوستان، آشنایان اینور آنور... که دنیا و ایضن زندگی ملالت بار شده و همه بی هدف هستند و بی دورنما و یا اینکه زندگی به شدت تکرار ِ همان تکراری های گذشته شده است. ... من هم اینها را می دانم ... مشکلات را می دانم و لمس می کنم. اما در کار جهان تکرار نیست. جهان هر روز نو می شود. هر لحظه دوباره زائیده می شود. میمیرد و متولد می شود. هیچ بهاری تکرار بهار گذشته نیست. هیچ فصلی تکراری نیست. هر میوه مزه ی جدیدی دارد. هر لحظه و هر گل، رنگ و بوی خودش را دارد. در این دنیا همه چیز منحصر به فرد است. ابدن تکرار وجود ندارد. دنیا بی نهایت است و در بی نهایت هیچ چیز تکرار نمی شود که اگر تکرار شود مفهوم بی نهایت بودن ِ آن محدود می شود. همان گونه که در بی نهایت اعداد هیچ عددی تکرار نمی شود. اگر ما تکراری میبینیم، این مائیم که تکراری شده ایم و در نتیجه خسته و ملول. انسان یعنی سخن. باید حرف های تازه زد. باید سخن تازه گفت. و من این روزها به شدت بدنبال حرف تازه هستم.
هین سخن تازه بگو تا دوجهان تازه شود
وارهد از حد جهان بی حد و اندازه شود
خوش اومدی :)
سلام... مرسی
بلی جونم عروس شد ؟:دی
اگه میزاشتی خودشو بکنه (زیر دوچرخه ) اونوقت به اعصاب تو تجاوز نمیشد :))
بله بله
اوون بله بله مربوط به عروس شدن بلی بوود نه تجاوز به من گفته باشم بچه
هوی قیچی دلمونتنگ شده برات ، یه مقدار حضور داشته باش ببینیمت :دی
چشمام گرد شد! این طراوت عجب نالوتی ای است...
همیشه اولش از ازدواج دوستانم دلگیر می شوم. انگار دیگر آن ها را ندارم... (می دانم تصور اشتباهی است)
* بین کم کم دارد رویم باز می شود برای کامنت دادن! امیدوارم نشوم پسرخاله دوم!
فری اولین پست وبلاگمو اگه تونستی بخوون
به شدت نزدیکه به این کامنتی که گذاشتی هست
فری جان خونه خودته، راحت باش :))))
بعدم من فکر میکردم فری دختره ، اشتباه کردم ؟
ما هستیم این دوروبرا ببین...
من باب دیدن هم چشم مساله ای نیست شما ردیف کن برنامه بذار با دوستان مام هستیم (آیکونه Be)
خو فری مطمئنن دختره ، پس چرا گفت پسر خاله دوم و اینا ؟
والا منم گمونم دختر باشه فری حداقل اینو میشه از این آیکونه مورد علاقش که توو وبلاگش اشاره کرده فهمید اینو میگم :
من رفتم فضولی کردم ، دختره :دی
قیچی جان زمتش با تو ، اومدنش با من :))
فاطی و یاسی میان تهران همین اردیبهشت
یه قراری میذاریم میبینیم همو
سلااااااااااااام قیچی الدوله. خیلی خندیدم ازین پستت
خدا برکت این ایده ها و تراوشات ذهنیتو مث پسرخاله ات زیاد کنه الهی
سلااااام

زیارت قبول برادر . سلام منم به طراوت میرسوندی
به سلامتی و میمنت و یک دنیا آرزوی خوب برای بلادونای عزیز و همسر گرامی .
پس میبینم که در کنار برادران بسیg مشغول سر دادن شعارهای انقلابی بودی
در مورد پاراگراف 6 اینو میتونم بگم که کاملا باهات موافقم . واینکه بسیار زیبا نوشتی .
دیدین بلی رفت؟
(گریه با دهن باز و صدایه نخراشیده و پرتاب اشک به اطراف)
دیگه دوست جونم دو تا شده! یعنی نمیتونه خودش تنها باشه...
میخواستیم خرداد همگی بریم عروسی ممول تو چالوس!
اما الان بلی...
محمد جان شما سروری. همینجوری مجازی فعلا عرض ارادت بنده رو داشته باشین حتما
سلام محمد جان آقا احتمال داره با برو بچ اردیبهشت دور هم جمع بشیم ... تماس میگیرم باهات اگه اوکی بوودی خوشحال میشیم ببینیمت. اگهرم نبودی باز تماس میگیرم که صداتو بشنوم... تو دعا کن من یکم گاف شین الف دال بازی های بهاریم کم بشه
محمد همونیه که صداش خوب بود ؟:))
صحبت کن عمو ببینه ؟:))
خو نمیشه اونا میان بریم گلاب گیری کاشان ؟؟
بعدشم ، اردیبهشت تولد یه بنده خدایی :)) کادو یادشون نره :)))
ممدوسین تماس گرفته بوود من بابه فیکس کردن قرار با من جهت امضای صورت جلسه ای که منو از شرکت منفک میکنه اجالتن.
خب کجا بوودیم؟ آهان... طراوت تو برو در آغوش ندا اشکاتو پاک کنه... ندا من خیلی بخوام به خودم حال بدم به فاصله ی 4 کیلومتری از خونه بیام. حالا تو میگی کاشان؟ تولد و اینا هم که من اصلن خبر ندارم چی به چیه کی به کیه اینجا کجاست من کی ام
سلام.خوش گلدین.همیشه به خوشی و خوش حآلی و سفر .با گوشی آن شدم،چند بار کامنت گذاشتم،ثبت نشد،امید وارم این به ثبوت برسه.
قیچی به قران کادو ندی میزنم لهت میکنم :)))
خومنم برا امضا صورت جلسه ببر :دی
دلم برات ون تنگ شده :دی
ب ب رویا جونم بووووووووووووووووووس بهت :-*
سلام رویا جان خووبی خوشحالم که هستی . همیشه خوش باشی و سرحال و اینترنت دار که مجبور نشی با گوشی خین دل بخوری.
ندا میگم الان دارم فک می کنم تو چطوری می تونی منو له کنی هان؟
فک کنم تنها گزینه اینه که مثلن از یه بلندی خودت بندازی روو من. (آیکونه اشاره به وزن ِطرف)
ندا خوشگلم تولدت پیش پیش مبارک خانووم
)
حتما میایم گلاب گیری عزیزم. تو اصلن اصلن غم به دلت را نده که ناراحت میشم. باشه؟
(یکم یاد بگیر حسین!
سلام ندا جوون.خوبی ؟
قربوووونه تو خآنومی.... :*
تو که قراره اردیبهشت بیای سمت من...
سلام رویا جونم. خوبی؟ منم سال دیگه میام. قول میدم
باشه طراوت من یاد میگیرم به شرطی که شما از اوون آیکون های مبتذل دیگه استفاده نکنی حتی برای گوول زدنه بچه (آیکونه ایجاد نفاق)
سلام طراوت بنده هم عرض ارادت دارم خدمت شما
اینترنت دارم ،اما وسیله ای جز گوشی برای حضور ندارم.
حل چشاته داش حسین
خیلی هم خوب و دوست داشتنی . تو بهار همگی به این حس دچاریم
ایشالا خدمت میرسم حتما
شما لطف داری عمو ندا
سلام طراوت جآاان،
شما هر موقع تشریف بیاری ،قدم هات به روی چشم. خوش حال میشم از حضور و دیدارت،هرچه زوودتر بهتر.
6 فوق العاده بود...ممنون....
۶ واقعا خوب بود و البته با 5 هم خیلی خندیدم
مرسی رویا جان.
آفرین حسین خان(بابت یادگیری)
زیارت قبول حسین جان.ایشالا همیشه به سفر و زیارت باشی .
واقعن نیاز به یه حرف تازه داریم دور از هر تکرار..............
زیارت قبوول آقا.

تکرار بعضی مسائل گاهی وقتا برا آدمی لازمه.اصن تکراری بودن خودش یه جنبه از زندگیه و به نظرم بد نیست .گاهی وقتا در تکرار، چیزای نو و تازه ای کشف میشه.
بلادونای عزیز هم ایشالا خوشبخت بشه.وکلن همه ی بچه های این خوونه
وایییییییییییییی حواسم نبود تبریک بگم....
(آیکونه دست مرتب)
بلادونا جونم واقعن بهت تبریک میگم .امیدوارم خوشبخت بشی و زندگیه سبز مثل بهار داشته باشی.خیلی خوشحال شدم.اینم یه دست مرتب به افتخار خودت و آقا داماد
آخ آح بلی از دست رفت؟ پوف ف ف ف
شرح ماوقع کنید با ذکر جزئیات که چطور بوده و اینا...
ایشالا به شادی و میمنت و فیلان ...
شله شله ...
بزن اون دس قشنگه روووووووووو
همه نومزداااااااااااا
همه مرغ عشقاااااااااااااا
خوندم :) حتی به اندازه یک نفر... اصلا همین یک نفر ها کل زندگی آدم را می سازند
من مرده روش تشخیص جنسیت شما هستم قیچی خان! یعنی تا قبل از این واقعا نمی دانستید من چه موجودی هستم؟! :)))))
پسرخاله از جهت ربطش به همین پست. که طوری سریش نشوم که عین پسرخاله محترم قیچی خان آرزوی نبود حضورم را داشته باشند :)
رویا جونم ، قبل اومدنم حتمن باهات هماهنگ میکنم عزیزم :-*
)
طراوت جونی عاشقتم :-*
قیچی یه کم عادم باش :دی من با همین چاقی هر روز کلی عادم عاشقم میشن :)) ، لاغر ماغر شم که کشته میدم :))
بعدم پیشاپیش از کادوهاتون تشکر میکنم:)))
مخصوصن کادواای فاطمه و یاسی:-*
البته من منظورم تولد ممرضا بود نه تولد خودم :)) ( حالا واسه خودمم کادو گرفتید ، راضی به زمت نبودم ولی مرسی
دیشب کامنتام سه تا در میون ثبت می شد و اصلا نمی تونستم یه کامنت رو کامل و جامع تحویل بدم واسه همین هی تلگرافی تایپ می کردم پست می کردم بلکه یکیش برسه،
***بلادونا ی جاان روزای پر از مهر و نشاط و محبت رو در کنار همراه خووب زندگیت تا همیشه برات آرزو دارم.***
این پست و این همه صوبت های خووب و تازه ،فک کنم به همه ی بچه ها چسبید و مزه داد... همیشه به تازگی،همیشه به جمع گرم و عزیز دوستان،همواره باشین.
میگم نداجونم،عزیز دلم بیا با این ممرضا هماهنگ کن یه جشن تولد بگیرین خوووو...بابا دور همی کیف میده به خدا
اگه زحمتی نیست کیکش سه طبقه باشه لطفن گردویی باشه حالا موز م قاطیش باشه خوشمزه میشه بد نی، یعنی یه کادو واست بیارم حااال کنی.
بعدشم چرا هیشکی اهواز نمیاااد؟ .اینقد خوبه اصن شبا لب کارون به طرز فجیعی گل باروون میشه
خیلی هم عالی