خونه ی خواهرم طبقه ی پایین ماست. مهمون داشت. بس که گیر داد و قفل کرد، ما رو هم کشوند پایین. بعد شام دوتا بشقاب داشتم میبردم سمت آشپزخونه یهو پام گیر کرد به پله ای که ده سانت ارتفاع داره. نمی دونم چه دلیلی داره این بساز بندازه الدنگ آشپزخونه رو 10 سانت بلند تر از اتاق گرفته. با این ده سانت قرار چه اتفاقی بیافته.... ای یارویی که گوسفندات رو فروختی و زدی توو کار ساختمون، اگه حال و حوصله نداری و همینجوری Tخمی Tخمی خونه می سازی و پله روو سطوحی که قراره مسطح باشه درمیاری، به اینم فک کن که ممکنه یه شب یکی که اصلن حس و حال نداره و اجبارن به مهمونی دعوت شده، یهویی همه ی تکه ها و ذرات بشقاب های شکسته رو حواله بده به سوراخ سمبه های هف جدت...
آخی یییی.چیزیت کخ نشد حسین جان؟من ساختمون اینجوری و دوست دارم خیلی قشنگ میشه .خوب تو یکم این پایین و نگاه کن گناه دارهیم ما این پایین مایینااااا.
راستی منزلی در دوسر دستی هست بی شک هر مسافر را...خیلی جالبه.به دل میشینه
دو سر=دور دست......آخر شبه دیگه ببخشید
آرام باش جانم....
mage faghat gharare 10 ya 16 va shayadam 20 santihaye motealegh be anasore zokoor moaser vaghe beshavad
باز حالا 10 سانت خووبه که،گلاب به روتون،این سرویس بهداشتیه واحد ما رو سی سانت از سطح زمین کشونده بالا تر،مصیبت ازون جا ست که چون من تو خوونه دمپایی می پوشم،وقتی قراره برم دست شویی،باهاس هی لنگه به لنگه این دمپایی رو در بیارم سی سانت پامو بردارم یه دمپایی بپوشم،مجددن پای بعدی،و موقعبازگشت دیگه بدتر،خیلی هم حساسمم،و اصلا دلم نمیخواد پاهامو رووی پادری بذارم،واسه همین خیلی با احتیاط دوباره حرکت رفت رو انجام می دم منتهی این دفعه با کلی اعمال شاقه...
واقعا بساطیه این خوونه ها و این نقشه و معماری های الکی پلکی...
Tخمی رو خوب اومدی