خواهرم بیمارستان محک کار میکنه وقتی میاد از این بچ ه هایی حرف میزنه که با همه کوچولویی و مریضیشون امید دارن زودتر خوب شن ، دلم میگیره :((
اینه تو اتاقش پر از عکس این بچه ها س، ولی سختیش اینجاست که از اون همه عکس خیلیاشون دیگه بین ما نیستن و خیلی سخته :(
قیچی
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 09:13 ب.ظ
من عاشق نگاه این مادر هستم...مهربان...عمیق...با یه دنیا حرف ِ ناگفته و ناگفتنی
آش کشک
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 10:15 ب.ظ
" میم مثل مادر" یکی از تاثیرگذارترین فیلم هایی بود که دیدم . بیش از یک بار دیدمش و بعد از آژانس شیشه ای فکر کنم دومین فیلمی بود که اشکم رو درآورد . خدارو به خاطر اینکه منو زن آفرید و اجازه داد مادر باشم هزاران بار شاکرم.
رویا
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 11:12 ب.ظ
یه حس دوگانه در من ایجاد کرد این پست...
دلگیر شدم... ار دیدن تصویر و شنیدن موسیقی...اما از طرفی حس مقاومت و صبر کناار این رنج کشیدناا ،ستودنیه...
مادر ها... توصیف ناشدنی هستن...فقط خدا می دونه توو دلشون چی می گذره... چقدر توو روز و شب ،دل مشغولی و فکر و تشویش رو با خودش نگه می دارن و نگاهشون خندون حفظ می کنن...
فاطمه
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 08:52 ق.ظ
یکی از باشکوه ترین مخلوقات خداوند ایثار مادرانه،احساس مادرانه و نگاه مادرانه هست ،نه فقط در انسان بلکه در تمام موجودات زنده. درکش برا کسی که این حس رو تجربه نکرده خیلی سخته، ما فقط می بینیم... چقد نگاهش صبووره،انگار داره با خدا حرف میزنه...
من تو نگاهش تو این عکس چیز خاصی نمیبینم وای واقعن دیدن کودکان سرطانی اشکمو در میاره. خیلی درد میکشن و اذیت میشن چراااا؟ خدایا؛ همرو شفا بده...
آش کشک
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 05:20 ب.ظ
طراوت جان باهات موافقم . بیشتر حواسش به حجابشه و یا ....با توجه به نوع گریه بچه ، هیچ هماهنگی بین دو چهره در یک موقعیت نیست .اگه این خانوم مادر بچه باشه در واقع خودش هنوز بچه ست . عکاس پشت دوربین هم به شدت در عکس حضور داره.
وای :(
خواهرم بیمارستان محک کار میکنه
وقتی میاد از این بچ ه هایی حرف میزنه که با همه کوچولویی و مریضیشون امید دارن زودتر خوب شن ، دلم میگیره :((
اینه تو اتاقش پر از عکس این بچه ها س، ولی سختیش اینجاست که از اون همه عکس خیلیاشون دیگه بین ما نیستن و خیلی سخته :(
من عاشق نگاه این مادر هستم...مهربان...عمیق...با یه دنیا حرف ِ ناگفته و ناگفتنی
" میم مثل مادر" یکی از تاثیرگذارترین فیلم هایی بود که دیدم . بیش از یک بار دیدمش و بعد از آژانس شیشه ای فکر کنم دومین فیلمی بود که اشکم رو درآورد .
خدارو به خاطر اینکه منو زن آفرید و اجازه داد مادر باشم هزاران بار شاکرم.
یه حس دوگانه در من ایجاد کرد این پست...
دلگیر شدم... ار دیدن تصویر و شنیدن موسیقی...اما از طرفی حس مقاومت و صبر کناار این رنج کشیدناا ،ستودنیه...
مادر ها... توصیف ناشدنی هستن...فقط خدا می دونه توو دلشون چی می گذره... چقدر توو روز و شب ،دل مشغولی و فکر و تشویش رو با خودش نگه می دارن و نگاهشون خندون حفظ می کنن...
یکی از باشکوه ترین مخلوقات خداوند ایثار مادرانه،احساس مادرانه و نگاه مادرانه هست ،نه فقط در انسان بلکه در تمام موجودات زنده.
درکش برا کسی که این حس رو تجربه نکرده خیلی سخته، ما فقط می بینیم...
چقد نگاهش صبووره،انگار داره با خدا حرف میزنه...
من تو نگاهش تو این عکس چیز خاصی نمیبینم
چراااا؟
وای واقعن دیدن کودکان سرطانی اشکمو در میاره. خیلی درد میکشن و اذیت میشن
خدایا؛ همرو شفا بده...
طراوت جان باهات موافقم . بیشتر حواسش به حجابشه و یا ....با توجه به نوع گریه بچه ، هیچ هماهنگی بین دو چهره در یک موقعیت نیست .اگه این خانوم مادر بچه باشه در واقع خودش هنوز بچه ست . عکاس پشت دوربین هم به شدت در عکس حضور داره.
این مادرها..این مادرها...از آن فرشته/ترهایش هستند...چند ده تایشان را دیده ام/میبینم........
با حرف طراوت و آش کشک موافقم. گرچه حرف ناگفته قیچی خان را هم قبول دارم :)
پارمیداااا کجایی پَ ؟؟!
(برگرفته از اشعار ساسی مانکن)
خخخ
طراوات جونی:))
neda man belakhare khabam bord.
دل آدم می گیره وقتی این کوچولو ها رو اینطوری می بینه
خدا می دونه تو دل مادرش چی می گذره
عزیزمی فاطمه جونی:)))