نوشتن بعد از مدتی دوری از فضای وبلاگی، اونم برای یکی که در شرایطی مثه من قرار داره، به نظرم کاره سختیه و زمان میبره تا آدم بتونه افکار پخش و پلاش رو جمع و جور کنه و بیاره روی کاغذ یا صفحات وبلاگ...اما حسب وظیفه اومدم تشکر کنم از همه ی دوستانی که توو این مدت چه اینجا پیام دادن، چه با اس ام اس و تماس تلفنی و حضورشون در مراسم ختم تسلیت گفتن امیدوارم روزی بتونم در مراسم شادی تک تکتون شرکت و جبران کنم.
ایشالا سعی میکنم اینجا فعال تر از قبل باشم.
سعیتو کن پسرم تو میتونی
فدای تو حسین جون
نوکرتیم
مرسی حسین جان.
خیلی دوست داشتم باشم، خیلی.
متاسفانه نشد...
ایشالله مراسم شادیتون
ایشالا مراسم شادیو حتمن بیا
کاش میشد حضوری اومد و تسکینی هر چند کوچک شد برای اونایی که موندن
ولی از همین جا طلب مغفرت میکنم برای اونی که رفته
خوشحالم که اپ کردی
امیدوارم زودتر بیایی
فاطمه عزیز امیدوارم از این بعد هر چی هست پیام باشه واسه ارادت و شاد باش لحظات شیرین
ممنون دوست نادیده که با کامنتات همیشه انرژی میفرستی
هیچ وقت دوست نداشتم،همچین کامنتایی رو اینجا ببینم و بذارم و بخوونم...
ایشاالا که خوشی و سلامتی همیشه در پیش باشه واستون...
اینا هم بخشی از واقعیت های زندگیه رویا جان
نمیشه ازش فرار کرد و باس کنار اومد.
ایشالا دیگه غم نبینی