به ه ه حسین آقا خدا رو شکر که بهت خوش گذشت ما هم با بچه ها دور همی رفتیم بیرون و جز وحشی بازی البته کار دیگه ای بلد نبودیم تم وبلاگت خیلی باحال شده ایول
ما هم رفته ببودیم باغ یکی از اقوام... جای باحالی بوودُ یه خوونه ساخته توو باغش که شومینه هیزمی و کرسی ذغالی گذاشته بودن ...خیلی حس صمیمیت رو بیشتر کرده بوودُ و جاتون خالی خوش گذشت...
دل به دریا زده ای و بی محابا پیش می روی و خود را به تقدیر سپرده ای. بهتر است که کمی دقت کنی و با تعمق و تعقل به کار خود بپردازی تا موجب ندامت و پشیمانی نشوی.
به آرزو و مراد خود خواهی رسید به شرط آنکه نا امید و مأیوس نباشی. از دوستی گله و شکایت داری. بهتر است که صبور باشی و با رفتار خود اعتماد او را جلب کنی. با دوستان مشفق درددل و مشورت کن و بار مشکلات را به تنهایی تحمل نکن.
من خودم به تعبیر خیلی اعتقاد ندارم. گمونم شعر خودش مفهومشو می رسونه و نیاز به تعبیر نداره. اما خداییش تعبیر فال های شما دونفر خیلی جالب بوود. یه جورایی با شناخت کلی که ازتون دارم، به نظرم متناسب با خودتون بوود.
ممنون رویا جان. . میگم بلادونا پارسال هم توو همین وبلاگ برات فال گرفتم این شعر اومده بوود:
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع روز و شب خوابم نمیآید به چشم غم پرست بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت آتش دل کی به آب دیده بنشانم چو شمع
معنیش هم این بوود: شما هدفی دارید که به آن عشق میورزید و با جدیت آنرا دنبال می کنید و حتی حاضرید برای رسیدن به هدفتان از خیلی چیزها دست بشویید و می خواهید هر طور شده به آن برسید، مطمئن باشید که خواستن توانستن است
من یه زمونی توو دوران دبیرستان و اینا خیلی به فال توجه می کردم حتی اون چرندیات ته مجلات رو که دوهفته یه بار چااپ میشد(مثلا این جور میشه این کارو میکنی و این حرفا...) ولی بعد که سرم به سنگ خورد یا سنگ به سرم...دیگه تقریبا این بحث فال ( از هر نوع فقط واسم جنبه ی فاان داره) اما اینکه با دیوان حافظ فال گیری حالا راجع به اینکه درست هستش یا نه بحثی ندارم ولی کلا اینکه باعث بشه بیتی از این دیوان رو بخونی وبخوای معنیش رو تعبیر کنی و ازش بهره بگیری یا مثه توو ( مثلا اینکه فال بلادونا در دوسال تقریبا شبیه هم بوده) با هم مقایسه کنی کار جاالب و مفیدی هستش.
وای حسین باورت نمیشه پارسال خیلی حال کردم با این کارت و واسه من حافظه داغون این کار امسالت یادآور لحظات و احساسات قشنگ پارسال بود. پارسال چه آرزوها که واسه امسالم نداشتم والان ! نشستم سی وی می نویسم و حسرت و نگرانی و یه مشت آرزوی دیگه! کلا من نمی دونم کی قراره مث بچه آدم زندگی کنم و البته نمی دونم تر که آیا می تونم بی دفدفه شب راحت سر به بالین بنهم؟!بازم خیلی ممنون ازت دوست جونم
دفدفه: دغدغه رویا منم ازونا می خوندم الان دیگه لامصبا ازونا چاپ نمی کنن و اگرم هستش دیگه من نمی خونم ینی در دسترسم نیست که بخونم. حسین بگو خاطره رو و برو ولی نمی تونم این مرض الان افتاده به جونم که خواب فردا صبحت رو ببرم زیر سوال و وجدان تواما!!! آخه من باس چهار ونیم بیدار شم برم راه آهن عررررررر
پارسال من 28 آذر یه پستی گذاشته بوودم که خیلی مورد توجه بچه ها قرار گرفته بوود. از اونایی که تا دو شب بعدش هم کامنت داشت. شب یلدا بچه ها توو کامنت دونی ازم خواستن پست بذارم. منم قبول کردم و یه عکس شر کردمو فال و ای داستانا... اما اونشب من همه ی هووش و حواسم به برنامه ی زاویه شبکه 4 بوود. مناظره ای بین حداد عادل و لطف الله آجودانی پیرامون تاریخ معاصرو تحوه تاریخ نویسی.
آقای حداد معتقد بوود که به عنوان کسی که از سال 32 تا به امروز در متن تمامی حوادث انقلاب بووده، این صلاحیت رو داشته و داره که کتاب تاریخ معاصر و تاریخ انقلاب دبیرستان رو بنویسه...در حالی که آجودانی، تاریخ معاصر تالیفیه حداد رو جانب دارانه و بر اساس اعتقادات ایدئولوژیک نویسنده می دونست و معتقد بوود مورخه واقعی کسی هست که فقط نقل کند و هیچ قضاوتی نگذارد. و نمونه های فراوانی از مشکلات کتاب های تاریخ دبرستان آورد. یکی اینکه در تمام کتاب های تاریخ مدارس، وقتی حرف از رژیم پهلوی هست، همش بدی، سیاهی، تیرگی، و ... در حالی که اونها هم خدمات بعضن بزرگی به کشور داشتن و منشاء تحولات عظیمی بودن که در کتاب های دبیرستانی بطور کامل ندادیده گرفته شده و جوری وانمود شده که قبل از انقلاب در سرتاسر تاریخ، هیچ کاری نشده و همش ضعف و مشکل بووده...
چه باحالی تو... کامل یادته پارسال در چنین روزها و موقعی چی گوش دادی و ذهنت درگیر چی بوده و اون درگیری چه جزییاتی داشته...از همه جالب تر اینکه این جزییات واقعا همیشه واسه من سوال بوده وهست و واقعا آخه چی فرض میشن این خواننده ها وشنونده ها از طرف نگارنده و گوینده...!؟
در یه جایی از مناظره هم دکتر آجودانی کتاب تاریخ مقطع دوم دبیرستان رو باز کرد و خوند که این مضمون رو داشت: مدرس: در این کشور هر کسی خیانت کند، هر کسی ظلم کند، هر کسی قانون شکنی کند، باید بر کنار باشد حتی اگر آن شخص سردار سپه (رضا شاه) باشد... بعد اقای آجودانی به حداد گفت: شما این جمله رو از مدرس نقل کردید اما کامل نقل نکردید و آخرش سه نقطه گذاشتید که مثلن می خواهید اختصار را رعایت کنید. در حالی که همه ی نکات در همان سه نقطه بوود. بعد کتاب مرجع که از اسناد مجلس بوود رو باز کرد و اینجوری خوند: مدرس: در این کشور هر کسی خیانت کند، هر کسی ظلم کند، هر کسی قانون شکنی کند، باید بر کنار باشد حتی اگر آن شخص سردار سپه (رضا شاه) باشد اما جمیع شرایط نشان می دهد که سردار سپه در حال حاضر از مسیر صحیح خارج نشده و صلاحیت لازم را دارا می باشد. یعنی من در این لحظه فکم افتاده بوود زمین. چه دروغ هایی که به ما نگفتن نامردا. جایی که مدرس خواسته رضا شاه رو تایید کنه، جوری در کتاب ها نقل شده که دقیقن معنی معکوس گرفته. ... ... ... حالا اینا رو گفتم که بگم تاخیر پارسالم در گذاشتن پست یلدایی بابت این قضیه بوود و تماشای این مناظره بوود. همیشه توو ذهنم بوود این مناظره رو تبدیل به یه پست کنم اما هیچ وقت امکانش فراهم نشد و شرایطش و حالش دست نداد. حالا امشب دقیقن بعد از یکسال قسمت شد توو کامنتدونی بذارمش. خیلی اتفاقی. خیلی تصادی. آدمیزاد محصول همین آنات و تصادفات هست.
یلداتون مبارک
اگه تونستم آخر شب میام
قیچی که خودش حساب نیست ، پس من اول شدم برای اولین بار
وای وای خدا رو شکر عکس بالای وبلاگ عوض شد :))

هدر خیلیی قشنگه خیلییییی. فقط کاش اون دسته توش نیفتاده نبود
یلدای شما هم مبارک :)
iهدر تو جاده طالقانه :)
اسمایلی یه عادم باهوش
یلدای تو هم مبارک دوست خوبم...
ممنون از آهنگ زیبایی که گذاشتی....
سلام حسین آقا و دوستان خوشگل
یلدات مبارم دوست جون ایشالله که روز و شب زمستونیت گرم و بهاری
یلدای همگی مبارک...
(و این هم آیکونه همه آرزوهای خوووب)
خیلی عکس هدر و دوست دارم.واقعن هنریه....مرسی
سلام و تبریک به همه دوستان
ما مهمونی بودیم جاتون خالی خوش گذشت. ایشالا شما هم خوش باشید
به ه ه حسین آقا خدا رو شکر که بهت خوش گذشت ما هم با بچه ها دور همی رفتیم بیرون و جز وحشی بازی البته کار دیگه ای بلد نبودیم
تم وبلاگت خیلی باحال شده ایول
سلاام من هم الاان رسیدم...
همیشه خوش بااشین...
یلدااتونُچب چلتوون همیشه خووش و مباارک
وااا این آخر پکامنتم چرا این مدلی تایپ شده...( آیکونه من نبودم دسم بود...)
*اصلاح کامنت: یلداتون و شب چلتوون
فدای شوما رفقای گل.
آقا هستین یا نه؟
بلییی
آفاا اجازه حااضر
lما که خونه یخواهرم اینا بودیم. من هر چیتلاش کردم بی خیال شن نشد. رفتیم. بد نبود. جاتون خالی.
اینجا اینروزها بحث اول و آخر ما اسباب کشی هست.
خب رویا نیت کن ببینم. می خوام فالت بگیرووم...
ما هم رفته ببودیم باغ یکی از اقوام... جای باحالی بوودُ یه خوونه ساخته توو باغش که شومینه هیزمی و کرسی ذغالی گذاشته بودن ...خیلی حس صمیمیت رو بیشتر کرده بوودُ و جاتون خالی خوش گذشت...
سلام رویا جون خوبی گلم؟
حسین واسه همون قضیه خونتون که می خواستین بکوبین و دوباره بسازین اسباب کشی دارین؟
ای ول فااال...
نیت کردم...آماده.
سلااام بلادونای گل .خووبم خانومی...همیشه خووب بااشی
مخلصم بلادونا جان بله دقیقن. حالا بعدن کامل توضیح میدم. تو هم نیت کن...فالت بگیرووم
دلم یه برف می خوااد به همین درست و درمونیه برف توو این عکس...
اینجا داره بااون میاد،هوا هم بهااری...اول دی ماه
آق جون فاااال
حسین خیلی باحالی ایول. منم نیت ت ت ت کردم
برای رویا:
به تیغم گر کشد دستش نگیرم
وگر تیرم زند منت پذیرم
کمان ابرویت را گو بزن تیر
که پیش دست و بازویت بمیرم
غم گیتی گر از پایم درآرد
بجز ساغر که باشد دستگیرم
برآی ای آفتاب صبح امید
که در دست شب هجران اسیرم
به فریادم رس ای پیر خرابات
به یک جرعه جوانم کن که پیرم
به گیسوی تو خوردم دوش سوگند
که من از پای تو سر بر نگیرم
بسوز این خرقه تقوا تو حافظ
که گر آتش شوم در وی نگیرم
دل به دریا زده ای و بی محابا پیش می روی و خود را به تقدیر سپرده ای. بهتر است که کمی دقت کنی و با تعمق و تعقل به کار خود بپردازی تا موجب ندامت و پشیمانی نشوی.
برآی ای آفتاب صبح امید
که در دست شب هجران اسیرم
وای این قسمتش رو خیلی هستم...ای آفتاب صبح امید زود تر طلوع بنماا. :)
برای بلادونا:
لبش میبوسم و در میکشم می
به آب زندگانی بردهام پی
نه رازش میتوانم گفت با کس
نه کس را میتوانم دید با وی
لبش میبوسد و خون میخورد جام
رخش میبیند و گل میکند خوی
بده جام می و از جم مکن یاد
که میداند که جم کی بود و کی کی
بزن در پرده چنگ ای ماه مطرب
رگش بخراش تا بخروشم از وی
گل از خلوت به باغ آورد مسند
بساط زهد همچون غنچه کن طی
چو چشمش مست را مخمور مگذار
به یاد لعلش ای ساقی بده می
نجوید جان از آن قالب جدایی
که باشد خون جامش در رگ و پی
زبانت درکش ای حافظ زمانی
حدیث بی زبانان بشنو از نی
به آرزو و مراد خود خواهی رسید به شرط آنکه نا امید و مأیوس نباشی. از دوستی گله و شکایت داری. بهتر است که صبور باشی و با رفتار خود اعتماد او را جلب کنی. با دوستان مشفق درددل و مشورت کن و بار مشکلات را به تنهایی تحمل نکن.
چه جاالب ،نمی دونستم تعبیرم هم داره...
جالبه من تووی کامنت قبلی هم همین نظر رو ناخودآگاه داشتم که آفتاب طلوع کن،نکه من برم دنبال آفتاب(یعنی همون تقدیر و تدبیر)
خیلییی مرسیییی،خیلیییی عاالی...دس شما گرم
من خودم به تعبیر خیلی اعتقاد ندارم. گمونم شعر خودش مفهومشو می رسونه و نیاز به تعبیر نداره. اما خداییش تعبیر فال های شما دونفر خیلی جالب بوود. یه جورایی با شناخت کلی که ازتون دارم، به نظرم متناسب با خودتون بوود.
وای حسین چه فال خوشگلی مرسی گلم
اینم یه لینک فال یلدایی واسه تو دوست گلم فالتم واسمون بذار
http://www.persiancards.com/clip-viewyalda.htm
مرسی بلادونا.
چشم اساعه منم فالمو میذارم.
اینم فال ما:
http://s3.picofile.com/file/7591694301/fale_hafez.bmp
چه مبارک غزلی بود و چه فرخنده فالی...
ایشالا نیت هرچی هست به خیر و صلاح باشه ...
وای قیچی جون خعلی غزل نازیه و البته منم اوهووووم
امشب واسه یکی از چند نیت من!!! این شعر اومد.
ممنون رویا جان.
.
میگم بلادونا پارسال هم توو همین وبلاگ برات فال گرفتم این شعر اومده بوود:
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمیآید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو
کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع
در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست
این دل زار نزار اشک بارانم چو شمع
در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست
ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع
بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است
با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع
کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت
تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع
همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع
سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین
تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع
آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت
آتش دل کی به آب دیده بنشانم چو شمع
معنیش هم این بوود:
شما هدفی دارید که به آن عشق میورزید و با جدیت آنرا دنبال می کنید و حتی حاضرید برای رسیدن به هدفتان از خیلی چیزها دست بشویید و می خواهید هر طور شده به آن برسید، مطمئن باشید که خواستن توانستن است
بلادونا یه جورایی احساس میکنم فال پارسال و امسالت خیلی به هم نزدیکه. الهی بچم دائم المراده. (آیکونه مش مراد)
راستی یه خاطره هم بگم از یلدای پارسال و تمام.
من یه زمونی توو دوران دبیرستان و اینا خیلی به فال توجه می کردم حتی اون چرندیات ته مجلات رو که دوهفته یه بار چااپ میشد(مثلا این جور میشه این کارو میکنی و این حرفا...) ولی بعد که سرم به سنگ خورد یا سنگ به سرم...دیگه تقریبا این بحث فال ( از هر نوع فقط واسم جنبه ی فاان داره)
اما اینکه با دیوان حافظ فال گیری حالا راجع به اینکه درست هستش یا نه بحثی ندارم ولی کلا اینکه باعث بشه بیتی از این دیوان رو بخونی وبخوای معنیش رو تعبیر کنی و ازش بهره بگیری یا مثه توو ( مثلا اینکه فال بلادونا در دوسال تقریبا شبیه هم بوده) با هم مقایسه کنی کار جاالب و مفیدی هستش.
وای حسین باورت نمیشه پارسال خیلی حال کردم با این کارت و واسه من حافظه داغون این کار امسالت یادآور لحظات و احساسات قشنگ پارسال بود. پارسال چه آرزوها که واسه امسالم نداشتم والان
! نشستم سی وی می نویسم و حسرت و نگرانی و یه مشت آرزوی دیگه! کلا من نمی دونم کی قراره مث بچه آدم زندگی کنم و البته نمی دونم تر که آیا می تونم بی دفدفه شب راحت سر به بالین بنهم؟!بازم خیلی ممنون ازت دوست جونم
سلام
یلدای همگی مبارک
دفدفه: دغدغه
رویا منم ازونا می خوندم الان دیگه لامصبا ازونا چاپ نمی کنن و اگرم هستش دیگه من نمی خونم ینی در دسترسم نیست که بخونم.
حسین بگو خاطره رو و برو ولی نمی تونم این مرض الان افتاده به جونم که خواب فردا صبحت رو ببرم زیر سوال و وجدان تواما!!! آخه من باس چهار ونیم بیدار شم برم راه آهن عررررررر
پارسال من 28 آذر یه پستی گذاشته بوودم که خیلی مورد توجه بچه ها قرار گرفته بوود. از اونایی که تا دو شب بعدش هم کامنت داشت. شب یلدا بچه ها توو کامنت دونی ازم خواستن پست بذارم. منم قبول کردم و یه عکس شر کردمو فال و ای داستانا...
اما اونشب من همه ی هووش و حواسم به برنامه ی زاویه شبکه 4 بوود. مناظره ای بین حداد عادل و لطف الله آجودانی پیرامون تاریخ معاصرو تحوه تاریخ نویسی.
آقای حداد معتقد بوود که به عنوان کسی که از سال 32 تا به امروز در متن تمامی حوادث انقلاب بووده، این صلاحیت رو داشته و داره که کتاب تاریخ معاصر و تاریخ انقلاب دبیرستان رو بنویسه...در حالی که آجودانی، تاریخ معاصر تالیفیه حداد رو جانب دارانه و بر اساس اعتقادات ایدئولوژیک نویسنده می دونست و معتقد بوود مورخه واقعی کسی هست که فقط نقل کند و هیچ قضاوتی نگذارد. و نمونه های فراوانی از مشکلات کتاب های تاریخ دبرستان آورد. یکی اینکه در تمام کتاب های تاریخ مدارس، وقتی حرف از رژیم پهلوی هست، همش بدی، سیاهی، تیرگی، و ... در حالی که اونها هم خدمات بعضن بزرگی به کشور داشتن و منشاء تحولات عظیمی بودن که در کتاب های دبیرستانی بطور کامل ندادیده گرفته شده و جوری وانمود شده که قبل از انقلاب در سرتاسر تاریخ، هیچ کاری نشده و همش ضعف و مشکل بووده...
سلام ای طراوت جووونم ای بی وفا که امشب با ما نیومدی خوبی خوشگلم؟یلدای تو هم مبارک نازی جونم؟
بلادونا مگه تو ۶ صبح حرکت نداری؟؟؟
برو بگیر بخواب بچه.
حسین هم امشب خرق عادت کرده هااااا
آره عزیزم نشد دیگه

بالاخره من به خونه نزدیکم باید بیام پیش خونواده خب
من برم لالا.
شب خوووووووووش. الهی امشب خوابای شاد رنگ ببینید
چه باحالی تو...
کامل یادته پارسال در چنین روزها و موقعی چی گوش دادی و ذهنت درگیر چی بوده و اون درگیری چه جزییاتی داشته...از همه جالب تر اینکه این جزییات واقعا همیشه واسه من سوال بوده وهست و واقعا آخه چی فرض میشن این خواننده ها وشنونده ها از طرف نگارنده و گوینده...!؟
در یه جایی از مناظره هم دکتر آجودانی کتاب تاریخ مقطع دوم دبیرستان رو باز کرد و خوند که این مضمون رو داشت:
مدرس: در این کشور هر کسی خیانت کند، هر کسی ظلم کند، هر کسی قانون شکنی کند، باید بر کنار باشد حتی اگر آن شخص سردار سپه (رضا شاه) باشد...
بعد اقای آجودانی به حداد گفت: شما این جمله رو از مدرس نقل کردید اما کامل نقل نکردید و آخرش سه نقطه گذاشتید که مثلن می خواهید اختصار را رعایت کنید. در حالی که همه ی نکات در همان سه نقطه بوود.
بعد کتاب مرجع که از اسناد مجلس بوود رو باز کرد و اینجوری خوند:
مدرس: در این کشور هر کسی خیانت کند، هر کسی ظلم کند، هر کسی قانون شکنی کند، باید بر کنار باشد حتی اگر آن شخص سردار سپه (رضا شاه) باشد اما جمیع شرایط نشان می دهد که سردار سپه در حال حاضر از مسیر صحیح خارج نشده و صلاحیت لازم را دارا می باشد.
یعنی من در این لحظه فکم افتاده بوود زمین. چه دروغ هایی که به ما نگفتن نامردا. جایی که مدرس خواسته رضا شاه رو تایید کنه، جوری در کتاب ها نقل شده که دقیقن معنی معکوس گرفته.
...
...
...
حالا اینا رو گفتم که بگم تاخیر پارسالم در گذاشتن پست یلدایی بابت این قضیه بوود و تماشای این مناظره بوود. همیشه توو ذهنم بوود این مناظره رو تبدیل به یه پست کنم اما هیچ وقت امکانش فراهم نشد و شرایطش و حالش دست نداد. حالا امشب دقیقن بعد از یکسال قسمت شد توو کامنتدونی بذارمش. خیلی اتفاقی. خیلی تصادی.
آدمیزاد محصول همین آنات و تصادفات هست.
طراوت جان سلام. خدا حافظ. یلدات هم مجدد مبارک. مجدد و مکرر.