1- فکر کنید یک پسری که تازه ازدواج کرده و در اولین روزهای نامزدی به اتفاق عشق زندگی اش به شمال می رود، وقتی صبح از خواب پاشده و به دستشویی می رود، مشاهد می نماید که داخل ِ دمپایی های جلو بسته، پر از آب است و وقتی از همسره محترم جویای علیت ِ این قضیه می شود، دختره طفل معصوم از همه جا بی خبر می گوید: "عزیزم آدم که میره دستشویی خیلی خووبه که بعدش پاهاشو حتمن بشوره. اینجوری بهداشتی تره". و بعد پسر هم پیشنهاد بدهد که خوب عزیزم حداقل دمپایی را به صورت عمودی به دیوار تکیه بده تا آبش بریزد و نفر بعدی به فAک فنا نرود و چون دختر هم فوق العاده خوب و روشنفکر هست، قول می دهد که به این پیشنهاد پسر حتمن فکر کند. علیهذا پسرها باید یاد بگیرند که اگر می خواهد در دوران تاهل زندگیه آرامی داشته باشند، الزامن باید هرچند وقت یکبار در بلک لیست های خود یک تجدید نظر اساسی داشته باشند و به آن ورژن بزنند. اصلن بلک لیستی که قابل تجدید نظر نباشد بلک لیست نیست...
2- گرمای هفته ی قبل ِ تهران تا جایی که من به یاد دارم بی سابقه یا حداقل کم سابقه بوود و همه ی تهرانی ها به نوعی این گرما را با گوشت و پوست و استخوان خود حس کردند. در مسیر بازگشت به خانه، خیابان 21 متری جی، یک حمام عمومی قرار دارد که هنوز باز است و مشتریان خاص خود را دارد. کنار ورودی حمام یک مرد میانسال با هیکلی شبیه به لوزی روی صندلی تاشوی کوچکش می نشیند و لیف و صابون و روشور می فروشد. چهار شنبه ی هفته ی قبل، ظهر که از کنار این حمام رد شدم مرد لوزی گون با هیکل نتراشیده و بیمار گونه اش که جابجایی آن به سختی میسر بوود، در حالی که لنگ خیسی به سر گذاشته بوود که از آن بخار بلند می شد، داشت تلاش نافرجامی برای انتقال سرمایه ی اندکش به سایه می نمود. گمانم این مرد بیش از بقیه مردم، شدت گرمای آن روز را چشید...
3- در مورد شب های قدر که از قدیم الایم روایات و داستان های مختلفی نقل میشد که در این شب قرآن نازل شد و شب بسیار عزیزی است و درهای بهشت باز است و فیلان است و بهمان است، یک نکته همیشه در ذهنم بووده که چرا این شب در طول سال ثابت نیست و امسال در تابستان است و سال بعد در بهار و چندین سال بعد می چرخد و میافتد داخل زمستان و قص علیهذا. در حقیقت تمام ایام سال و تمامی شبها، در طول عمرشان حداقل یکبار شب ِ قدر شدن را تجربه می کنند. شاید این مساله کنایه از این باشد که همیشه همه چیز پتانسل لازم برای خووب بودن را داراست...
4- آدمی مثل من که سالهای قبل حتی یک روز از ماه رمضان را روزه خواری نمی کرد و مدام علیه روزه خوارانی که حتی بصورت موجه و بخاطر مشکلات پزشکی، مجبور به روزه خواری بوودند می تاخت که خدا اگر کسی را بیمار کند در حقیقت توفیق روزه گرفتن را از او سلب کرده، وقتی امسال بعد از ده رووز روزه داری، زرتش قمصور می شود و دکتر اجازه ی ادامه ی حضور در مهمانی الهی را بهش نمی دهد، در تناقضی آشکار با گذشته اش، از هر فرصتی برای نوشیدن ِ پنهانی چند جرعه آب استفاده می کند، این نظریه به ذهن خطور می کند که بنی بشر در کسب منعت های شخصی، چقدر نسبی گرایانه قضاوت می کند. معنی روان تر ِ جمله ی قبلی می شود این که انسان اصولن موجود بسیار پیچیده و در عین حال اَن توو اَنیست...
سلام دوست من.وب زیبایی داری.اگه وقت کردی به وب منم سر بزن و نظرتو مطرح کن
من هنوز دارم روزه میگرم و میتونم رسمن بگم دهنم صاف شده
خدا خعلی دوستت داشته که دیگه نمیتونی بگیری:)))
این آفتاب تهران که کلا خوار مادر منو با هم دس به یقه کرده...
چی کار کردی زرتت قمصور شد به مام بگو
بعدشم غمسوز نیست قمصور درسته.
http://www.vajehyab.com/moein/%D9%82%D9%85%D8%B5%D9%88%D8%B1
مرسی
اصلاح شد
آآآآخ واسه اون دمپایی دلم خنک شد(رونوشت به طراوت)
وای روزه داری تو این روزا والله هنره، من که دیروز رسما اجدادم اومدن جلو چشمم!
salam
alan fosham midi?
zendegi tajrobas
gablan tajrobe roze gereftan ro dashtid
emsal tajrobe nagereftanesh
bebin dar in roze nagereftan chi penhane(ye nokte amozeshi dare begar pida kon)
vase dampaii ham manam injoriam mishoram ama dampaii ro tori mizaram ke khoshk beshe
اون دمپایی رو که گفتیااا؛ آآآه از نهاد من هم براومد و با یک غلظت اساسی و ناخوداگاه گفتم :اَ اَ اَ اَ اَ اَ ی ی ی ی
)
(آیکن دعوا راه انداز)
و ییهو یاد کارای بلادونا افتادم(رونوشت به بلادونا
دوماد جان؛ گربه رو دم هجله بکش و این قضیه رو بزار تو بلک لیست بمونه
امروز که مامان از خیابون برگشت؛ با تمام وجود و تا حدود یک ساعت فقط میگفت: وااااقعا جهنمه! جهنمه! جهنمه! سوختم!
خواستم بدونی که ما هم با تهرانیا همدردیم و همه با هم داریم میسوزیم!!
حتی یه روزه قضا هم نداری؟!
احسنتم احسنتم.
من که سرشارم
به قول سرکار علیه نون الف، خدایی خدا دوست داشته!
قضاوت ...
دقیقن این دمژاییه خیس میتونه یکی از معضلاتی باشه که فریاد و بیداد منو در بیاره.
گرما نگو بلا بگو...ایشالا که بلا دوره ولی خوب موقعی نازل شده و امیدوارم بعد از ماه مبارک سلامتیه کامل حاصل بشه.
عاقا ما نیم ساعت دیگه را میافتیم که بریم بهشت زهرا
شب قدر و قطعه شهدای گمنامیم
شماام هر جا که هستید ، زیر همون آسمون برای ماام دست به دعا شید که واقعن این روزا محتاجم به دعا
سلام
1-من نمیدونم چرا همه با دمپایی خیس مشکل دارن . تو اصفهانم بچه ها هی منو دعوا میکردن سر این کار . خب آدم باید پاشو بشوره دیگه
2-یادش بخیر گرمابه ی ارم که روبه روی زمین ارم بود . بچگیام بارها اونجا رفتم . البته به صورت سایه روشن یادم میاد . اون یارو رو هم فک کنم یادم میاد البته خیلی وقته ندیدمش . ایشالا بتونه پیشرفت کنه و ژیلت و شامپو هم به دکان سیارش اضافه کنه
3-برداشت خوبی از این قضیه بود . باهات موافقم .
4-آقا نماز روزه ها قبول باشه ایشالا . البته تو این قضیه یه جورایی برعکس همیم . تعداد کل روزه هایی که تو عمرم گرفتم شاید به تعداد انگشتای دستم باشه
حسین جون ایشالا زود حالت خوب شه تا جای منم روزه بگیری