اوک وش واما، در سرزمین بوق های ناهنجار (به قلم من ... به روایت تصویر)

نام آفریقای جنوبی که می آید خیلی از ما یاد نلسون ماندلا میافتیم، یاد معادن طلا، نژاد پرستی و رژیم آپارتاید و ... حتی ممکن است آفریقای جنوبی ما را یاد بوق های معروف به vuvuzela بیاندازد که در خلال جام جهانی 2010 در ورزشگاهها از سوی تماشاگران استفاده میشد و صدای ناهنجارش داد همه ی خبرنگاران و حتی بازیکنان را درآورد. به حدی که دولت این کشور ورود این نوع بوق ها را در ابعاد بزرگ و با صداهای نخراشیده به ورزشگاهها ممنوع اعلام کرد.






اما اینهایی که گفتم تمام ِ ظرفیت های سیاسی و فرهنگی این کشور نیست. در این کشور که به نسبت بسیاری از کشورهای دنیا، روند پیشرفت و مدرنیزه شدن را خیلی سریع طی کرده، رسوم و آیین های بسیار عجیب غریب هم کم یافت نمی شود که از مهمترین و عجیب ترین و حتی شاید دردناک ترین این رسوم می توان به جشن Ukweshwama اشاره کرد. این جشن که همه ساله در ماه دسامبر برگزار می شود شامل بخش های مختلفی است. 

اما مهمترین بخش این مراسم،  زورآزمایی انسان و یک گاو نر بزرگ است. گاو نر که قبلن انتخاب شده، وارد میدان می شود. بعد چهل مرد بالغ ، به مصاف گاو نر می روند. هدف این جشن نشان دادن شجاعت و جسارت مردان قبایل است. این چهل مرد باید با دستان خالی و بدون استفاده از هیچ وسیله ای، گاو را زنده زنده بُکُشند. به همین منظور در اولین اقدام، همه ی چهل مرد به روی گاو میریزند و آن را به زمین می زنند.






در مرحله ی بعد که بسیار دردناک است، دونفر به زور دهان گاو را باز می کنند و نفر سوم زبان گاو را می گیرد و به بیرون می کشد. این مرد باید آنقدر زبان گاو را بکشد تا پاره پاره شده و از حلقومش در بیاید. در این میان گاو نر نعره های بسیاری سر میدهد اما راهی برای فرار ندارد و نمی داند که این تازه اول ِ کار است. این بخش از مراسم بعنی بیرون کشیدن زبان گاو گاهی در حدود چند ساعت طول می کشد.






سپس نوبت به چشم ها می رسد. در این بخش، چشم های گاو مفلوک را با دست و یا جسمی نوک تیز بطور کامل تخلیه می کنند. بسیاری از جهانگردان که سالانه به تماشای این مراسم میروند، این قسمت را ترسناکترین بخش مراسم می دانند. بعد از تخلیه چشم ها، نوبت به مجاری تنفسی میرسد. دو مرد، به زور داخل بینی و دهان گاو را پر از شن می کنند تا دریچه ی نای گاو بصورت کامل مسدود شود. از طرف دیگر یک مرد هم Bیضه های گاو را چندین دور به هم میپیچد و به آلت Tناسلی اش گره می زند تا از همه لحاظ ناتوان شود.






در آخر هم چندین نفر، گردن گاو را به زور، به اندازه ی 180 درجه می چرخانند تا کاملن به حالت احتضار بیافتد. بعد از این مرحله که گاو به جان کندن میافتد، همه ی مردها به روی بدن حیوان رفته و هلهله و شادی و پایکوبی می کنند.






این یک نمونه از توحش انسان در دوران مدرن و پست مدرن است. حالا شما بروید و در فرهنگ سایر ملل هم جستجو کنید. مطمئن باشید از این مدل توحش ها در پوشش رسوم و سنت های تاریخی، به وفور یافت می شود.

شاید اگر توکا این پست را نوشته بوود، آخرش را با این جمله تمام می کرد: 

"بیچاره گاو، شاید هنوز نفهمیده بود که مرده است..."





نظرات 16 + ارسال نظر
نون الف سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:42 ب.ظ http://lore.blogsky.com


ای لعنت به اون روزی که ادم افریده شد :(

فاطیما چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:20 ق.ظ http://muddy.blogfa.com

جهنم کجاست دیگه؟؟؟؟

طراوت چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:45 ق.ظ

وای بر این موجودی که خودشو اشرف مخلوقات میدونه .....

محمد چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:46 ق.ظ http://migam.blogsky.com

اگه جرات دارن برن تو هند از این لات بازیا واسه گاوا در بیارن
اونوقته که همین بلاها سر خودشون میاد .
تو همه جای دنیا این جنایات در قبال حیوانات مختلف رخ میده ولی این یکی نوبر بود دیگه .

طراوت چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:49 ق.ظ

یه رسم دیگه: وقتی یه پسر بزرگ میشه؛ نشان دادن مردانگی در اینه که از رو چند تا گاو بپره! یعنی از رو یکی بپره رو بعدی؛ بعدی و همینطور.(که خیلی هم خطرناکه خب!)
در همین زمان هم خواهرای این پسر برای نشان دادن عشقشون به برادرشون باید یه پسر از قبیله ی دیگه پیدا کنن و طرف بیاد اینارو با چوب بزنه!! اونقدر بزنه که تمام تنشون پر خون بشه!! هر چی خونی تر بشن و آثار شلاق روشون بیشتر باشه(که اثرش هم همیشه میمونه) یعنی خواهرایی هستن که واقعا به برادرشون عشق میورزن و به خاطر اون هر سختی رو حاظرن تحمل کنن!!
این یه برنامه بود تو یه شبکه ...

طراوت چهارشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:53 ق.ظ

مگه اون مسابقه ی گاو بازی تو اسپانیا کمتر از اینه؟

(دوست نداشتم اینو بگم. ولی خب ما هم تو ایران هر وقت شادیم و داریم جشن میگیریم؛ باید خون یک یا شایدم چند حیوونو بریزیم و بعد از روی خونش رد شیم! عادلانه است؟!)
درسته که اون حیوون بالاخره باید کشته بشه.
ولی به چه هدفی؟(خورده شدن)
چطور؟(تو کشتارگاه) این مهمه.

موافقم

ممدوسین پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:40 ق.ظ http://qalamrizha.blogspot.com

«ین یک نمونه از توحش انسان در دوران مدرن و پست مدرن است. حالا شما بروید و در فرهنگ سایر ملل هم جستجو کنید. مطمئن باشید از این مدل توحش ها در پوشش رسوم و سنت های تاریخی، به وفور یافت می شود.»
با این قسمت حرفت بحث دارم. گفتی «دوران» و طوری نوشتی که انگار دوره، زمانه یا مقطع تاریخی برای انسان یه مفهوم مطلق هست. دوران هر آدمی شرایط و فرهنگ غالب بر آن آدمه. در فلسفه اسلامی ما مفهوم مطلقی به نام زمان (به مثابه اینشتنی-هاوکینگی) نداریم.
با این مقدمه ای که گفتم دوره یا به قول تو «دوران» هر آدمی منحصر به خودشه. اگر داریم میگیم مدرن یا پست مدرن (که البته هر دو سر آمده و الان در عصر دیجیتال هستیم) ملاک ما آدمهای غربی (به تعبیر آل احمدی اون) هستند و گرنه ما هم خودمون سنتهایی داریم که به تعبیر غلط تو و بقیه کسایی که بین این دورانها گیر کردن توحش خونده میشه. سینه زنی، قربانی، زنجیر زدن، کله پاچه و سیراب شیردون خوردن، اعدام ، سنگسار، قطع ید و بقیه مجازات اسلام.
اگر با ملاک غربی بسنجی خود ما آدمهای وحشی ای هستیم اما اگر اینطوره چرا وقتی امریکا به کارمندای شاغل در ایران حق توحش میداد بهمون برخورد؟
به نظر من شما اول باید در زاویه درست بشینی و کادر فکری از زاوهی درست ببندی تا تصوری درست برات حاصل بشه.
همه این مراسم سنتی که در شرق عالم هست خوب و زیبا یا خشن و زننده، به نوعی جاری کننده «امر قدسی» در آن جامعه است. چیزی که طبق نظر «آن ماری شیمل»، «هانری کُربن»، «رنه گنون» «بوکهارت» و دیگر متفکرین «حکمت خالده» انسان به قول شما پست مدرن از اون دور افتاده و داره خودش، بقیه، محیط زیست و تمام مخلوقاتو به قهقرا می بره.
بگذریم که عزیزانی که چنین چیزایی رو توحش می دونن در عراق، افغانستان، رواندا، کونگو، ویتنام و همین ایران با آدمها کاری کردن که صد بار بد تر از رفتاریه که با این گاو شده.

توحش توحشه.
حالا چه ایران باشه چه غرب. اوون مثالایی که زدی با هم سنخیت نداشت. سینه زنی توحش نیست. همون طور که چرخوندن اژدها توو مراسم چینی ها هم توحش نیست. اما بلایی که به سر گاومیارن، سربریدن آدما، و اوون قربانی کردن گوسفند و پریدن از روی سر بریده اش به قول طراوت، همه مراتبی از توحش و خودبینی آدماست. حالا چه توو شرق باشه چه توو غرب. چه در غالب تقدسی، چه رسم و رسوم و چه غیرو

یاسی پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:11 ب.ظ http://cashcool.blogsky.com/

اصلن تحمل همچین سنتها و فرهنگهایی و ندارم چه توی ایران چه غیره.اینجاست که خجالت میکشم از اشرف مخلوقات بودن.
این پست یکی از پستایی بود که حالم و بد کرد.

ممدوسین پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:54 ب.ظ http://qalamrizha.blogspot.com

؟ انتظار جواب مستذل تری داشتم

طراوت جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:05 ب.ظ

از طرفی ممدوسین درست میگه که این ها مراسم سنتی هستن و...
اما اگر قرار بود مراسم های سنتی همه ادامه داشته باشن که اوضاع دنیا خیلی وحشتناک بود!
همیشه هم نمیشه قدیم رو زنده نگه داشت. زمونه ی فرهنگ و فکر و برتری قدرت عقل و اندیشه است.
چرا باید حیوونا کشته بشن که ما شاد باشیم و بزن و بکوب کنیم رو سر بریدشون؟ یا رسم و رسوم وحشی کردن یک گاو و بعد چاقو زدن به شاهرگش(مثل اسپانیا یا هر جای دیگه ای)
اینجور مسائل با غرب سنجیده نمیشن. فقط کافیه از نگاه انسانی و منطق و عقل به قضایا نگاه کرد. مثلا سنگسار آیا واقعا خوبه؟ چون زمان اعراب وحشی بوده باید الانم باشه؟ یا برده داری؟ یا قمه زنی؟ یا...
اگر زمان انیشتنی رو بزاریم کنار و چمیدونم به پیشرفت دنیا یا به قول ممدوسین غرب نگاه نکنیم؛ پس بهتره مثل قدیم به خورشید نگاه کنیم و زمانو بسنجیم. کلا منظور من اینه که نباید بگیم این مسائل سنت ما هستن و باید حفظ بشن. چون با گذشت زمان؛ دوره ی این چیزها هم داره میگذره.
با حرفم مخالفی ممدوسین؟
تو چی حسین؟

ممدوسین جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:40 ب.ظ http://qalamrizha.blogspot.com

طراوت جان من از چیزی حمایت یا انتقاد نمی کنم. بحث من اینه که اگر قراره اعتقادی به دین (حالا هر دینی) وجود داشته باشه نمیشه نصفه باشه. اگر مسلمان هستیم نحر کردن شتر نص صریح قرآنه، حکم قطع دست و اعدام همینطور. نمیشه ادعای مسلمونی کرد، نماز خوند بعد گفت شترو نحر نکن که دردش نیاد یا دلم نمیاد مرد و زنی که زنای محصنه کردن سنگ سار بشن.
حرف من اینه که اعتقاد نصفه متناقض و نپذیرفتنیه و حکم توحش به اعتقاد دیگران دادن هم غلطه.

قیچی جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:24 ب.ظ

اعتقاد من اینه که تولد ممدوسین و طراوت مبارک باشه فردا تولد شما دوتاست و الهی بترکین که دم دستم نیستین یکم تبریکات وِیژه بگم هاهاهاها
...
ایشالا امسال بهترین ها نصیبتون.

soraya شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:55 ب.ظ

salam
khodaye man che vahshatnak...delam vase gave bichare sokht

موافقم ثریا

mino شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:22 ب.ظ http://mino-lovely.blogfa.com

سلام آقا
خیلی وقته خواننده وبلاگتونم.اما چون جمع خودمونیه کامنت نداشتم
اما جالبه برام همه پست هاتون
ازدواجتون مبارک
میدونم دیره .میخواستم روزی که عکس حلقه ها رو گذاشتین بگم اما گفتم ...
بیخیال خوش باشین و نویسا

مرسی بابت محبتتون.
آشنایی با یک مخاطب خامووش، یکی از بهترین لحظات برای هر وبلاگ نویس هست. خوشحالم که آدرس دادین تا منم با نوشته هاتون آشنا بشم.
این جمعی که شما خودمونی می دونی هم به مرور با حضور امثال شما تشکیل شد و ابدن دایره ای بسته نیست و ما برای دوستی وبلاگی جا به اندازه کافی داریم کلن و جزئن.

طراوت شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:13 ب.ظ

آره میدونم ممدوسین.
مرسی حسین بابت تبریک
ممدوسین تولدت مباااااارک هم روزی!!(چون تو یه روز بدنیا اومدیم میگما)
ایشالله امسال بهترین خاطرات زندگیت رقم بخوره

فاطمه چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:16 ب.ظ

واااای خدای من.چه وحشیانه....اصن نمیدونم چی بگم.باورکردنی نیس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد