(برداشت آزاد)

"خسته‌ام از این کویر، این کویر کور و پیر 
این هبوط بی‌دلیل، این سقوط ناگزیر

آسمان بی‌هدف، بادهای بی‌طرف 
ابرهای سر به راه، بیدهای سر به زیر

ای نظاره‌ی شگفت، ای نگاه ناگهان!
ای هماره در نظر، ای هنوز بی‌نظیر!

آیه آیه‌ات صریح، سوره سوره‌ات فصیح!
مثل خطی از هبوط، مثل سطری از کویر

مثل شعر ناگهان، مثل گریه بی‌امان 
مثل لحظه‌های وحی، اجتناب‌ناپذیر

ای مسافر غریب، در دیار خویشتن 
با تو آشنا شدم، با تو در همین مسیر!

از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی 
دیدمت ولی چه دور! دیدمت ولی چه دیر!

این تویی در آن طرف، پشت میله‌ها رها 
این منم در این طرف، پشت میله‌ها اسیر 

دست خسته‌ی مرا، مثل کودکی بگیر 
با خودت مرا ببر، خسته‌ام از این کویر! "
نظرات 9 + ارسال نظر
مینا سه‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:04 ق.ظ http://taraze-roozaane.blogsky.com/

سلاام...
ای مسافر غریب، در دیار خویشتن
با تو آشنا شدم، با تو در همین مسیر!

از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی
دیدمت ولی چه دور! دیدمت ولی چه دیر!
.
.
شعر خیلی زیبایی بود ...کاش اسم شاعرش رو می نوشتین...

قیصر امین پور

mino سه‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 05:58 ق.ظ http://mino-lovely.blogfa.com

روز مبادا
وقتی تو نیستی
نه هست های ما
چونان که بایدند
نه باید ها...
مثل همیشه آخر حرفم
و حرف آخرم را
با بغض می خورم
عمری است
لبخند های لاغر خود را
در دل ذخیره می کنم :
باشد برای روز مبادا !
اما
در صفحه های تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هر چه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما کسی چه می داند ؟
شاید
امروز نیز روز مبادا باشد !
قیصر امین پور

طراوت سه‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:46 ق.ظ

زیبا بود. تشبیه هاش که حرف نداشت.
.
آسمان بی‌هدف، بادهای بی‌طرف
.
مثل شعر ناگهان، مثل گریه بی‌امان
.
این تویی در آن طرف، پشت میله‌ها رها
این منم در این طرف، پشت میله‌ها اسیر
...
اینا جالب تر بودن :)

موبیوس کبیر سه‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:47 ب.ظ http://drstrangelove.persianblog.ir/

شعر زیبای تو رو با شعری از حامد عسگری قدر دانی می کنم از مجموعه «خانمی که شما باشید»

وقتی بهشت عزوجل اختراع شد

حوا که لب گشود عسل اختراع شد

در چشم های خسته ی مردی نگاه کرد

لبخند زد و قند بدل اختراع شد

آهی کشید و آه دلش رفت و رفت و رفت

تا هاله ای به دور زحل اختراع شد

حوا بلوچ بود ولی در خلیج فارس؛

رقصید و در حجاز هبل اختراع شد

آدم نشسته بود، ولی واژه ای نداشت

نزدیک ظهر بود، غزل اختراع شد

آدم و سعی کرد کمی منضبط شود

مفعول فاعلات فعل اختراع شد

"یک دست جام باده و یک دست زلف یار"

این گونه بود ها! ، که بغل اختراع شد

یک شب میان شهر خرامید و عطسه زد

فرداش پنج دی ، و گسل اختراع شد

ندا سه‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 07:43 ب.ظ http://lore.blogsky.com

فاطمه چهارشنبه 8 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 03:20 ب.ظ

شعرای قیصر رو خیلی دوس دارم...

....
دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟
درد،حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟

فاطمه چهارشنبه 8 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 03:21 ب.ظ

آیه آیه ات صریح،سوره سوره ات فصیح... وای که چقد این قشنگه

طراوت شنبه 11 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:49 ق.ظ

پست جدید لدفن

یاسی یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 05:49 ب.ظ http://cashcool.blogsky.com/

سلام .از این حسن انتخابت خیلی لذت بردم.اتفاقن چند وقت پیش یکی از شعرای قیصر امین پور از صبح تا شب ورد زبونم شده بود که میخواستم تو وبلاگ بذارمش.اما حیف نتم وصل نبود.(توجیه آدم تنبل)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد