بعضی آدما، کافی یه کلمه راجع به یه موضوعی حرف وسط بیاد...تا آخر مجلسو دس می گیرن و اونقد افاضاتشون ادامه پیدا میکنه که از جایی به بعد، رنگ و بوی داستان و خیال بافی به خودش می گیره. فرقی نداره. حرف از سیاست باشه یا اقتصاد یا فرهنگ و یا غیرو. در هر زمینه ای صاحب نظرند و ذو الفضل العظیم...سرایی (سرگایی؟!) یکی از همین سنخ همکاران پرحرف و حدیث ماست از این بلند آواز و میان تهی ها. ف بگی قصه ی کلهم اجمعین و لاتفرقوی فاطی های عالم رو از فرحزاد تا دروازه غار تعریف میکنه. سری قبل رفته بودیم ماموریت سمنان. تو ماشین راجع به هرموضوعی حرف زد و تقریبا در مورد هر پدیده طبیعی و ماورالطبیعه در این و آن دنیا، یه خاطره ای تعریف کرد. مسیر طولانی بوود و حرفهای ایشون ته کشید و ما خوشحالان عالم... یکهو وسط بیابون چنتا شتر دیدیم. بی درنگ گفت می دونستین شتر تنها حیوونی هست که با محارمش جف گیری نمی کنه؟!
-واقعا؟
- بله شتر اصلن با محارمش جف گیری نمی کنه. یه بار تلویزیون یه برنامه نشون می داد که طرف چشمای شتر رو بست که با مادرش جُفگیری کنه...بعد که چشماش رو باز کرد و شتره مادرش رو دید، زد و ساربونش رو کشت!!!!!!!!!!!
داستان خیلی پایان بندی دراماتیک و تراژیکی داشت. ... اووه مامان. اینا چرا اینجوری کردن. اوه مامان حالا ما جلو فامیل چجوری سرمون رو بالا بگیریم. ای تف به این زندگی. نمی تونم این ننگ رو تا آخر عمر تحمل کنم. برای من یک پایان تلخ بهتر از یک تلخیه بی پایانه. اووه ساربون بی تربیت. حالا حالتو جا میارم. دیشششش، دوووپسسسسسس...
کلن نوشته هات فضای عجیبی پیدا کردن...
جالب و جدید...
موفق باشی...
آخی حیوونی چه روی مامانش تعصب داشته ؟!زده طرف و لت و پار کرده
به این میگن غیرت و ناموس پرستی
این طرفی که این حرفارو میزده احیانا چیز میزی نخورده بوده؟ به هوش بوده واقعا؟!! لااله الی الله!!
مردم واقعا اینقدر بیکارن بیان چشمای شترو ببندن چنین چیزیو امتحان کنن؟!! جل الخالق! یا ابرفرض! یا روح القدس
یا امامزاده بیژن
امامزاده ریچاردو جا انداختیم!
یک شباهت دیگر شتر و انسان هویدا گردید..
علاوه بر آن دو برجستگیه گرانبها که مقداری چربی در آن ذخیره شده (لطفا اشتباه نکنید این دو برجستگی در پشت قرار دارد و از نظر درجه اهمیت به نظر بنده با آن جلویی ها متفاوت است)غیرت و جوان شتری نیز شباهت این حیوان شریف را به انسان بیشتر و بیشتر کرد ، البته اندک انساهای این دوره و زمانه...
اصلا حوصله ی آدمای ... خل این چنینی رو ندارم.