این روزها بحث "جدایی نادر از سیمین" حسابی سر زبان هاست و شاید به زودی و با به چنگ آوردن اسکار، بازهم این اسامی، بیشتر در دهان ها بچرخد..... هرچند در بسیاری از وبلاگ ها و محافل، بحث هایی در مورد این اثر مطرح شده است، اما لازم دیدم من هم تحلیل شخصی خودم را به صورت منصفانه بنویسم.
شاید بهتر باشد که اول مواضع خود را مشخص کنم که من نماینده چه دیدگاهی هستم:
1)هر شخص ایرانی در هر جای جهان، اگر افتخاری کسب کند، همه باید شادمان شوند که نام کشورشان بر قله ای خود نمایی میکند. حال آن قله می تواند ورزشی، سی یاسی، و یا فرهنگی باشد ....با این دیدگاه، همه ما باید خوشحال باشیم که فرهادی توانسته بر بام سینمای جهان تکیه بزند.
.
2) با این حرف کیارستمی که گفته بود جایزه فرهادی بارقه امیدی بود برای هنرمندانی که این روزها، با محدودیت های فراوانی از جمله بسته شدن خانه سینما مواجه اند، ... نیز کاملا موافقم.
.
3) این دیدگاه که موفقیت های فیلم را ناشی از وابستگی های جناحی میداند را چرند می دانم چون بسیاری از فیلمسازان وابسته به جناح مخالف و فیلمسازان غرب گرا، آثار خود را عرضه میکنند اما هیچ نظر مثبتی به سوی آنها جلب نمی شود. لذا قطعا "جدایی نادر از سیمین" دارای شاخصه های هنری بوده است که تا اینجا توانسته بالا بیاید.
.
.
اما نظرات من راجع به فیلم:
1) به شخصه این فیلم را از لحاظ فرم، یک اثر کاملا متوسط در سینمای ایران می دانم. علتش هم مشخص است. "جدایی نادر از سیمین" به لحاظ تکنیکی، هیچ فتح بابی در سینما نکرد. نه جلوه های ویژه جدید، نه صحنه آرائی خارق العاده، نه نور کافی، نه میزانسن ها و دکوپاژهای نو و بدیع، و نه حتی گریم متفاوت..........پس بعید می دانم بتوان در مورد فرم، بیش از این سخن گفت.
2) نقطه مثبت فیلم، ریتم آن هست که دچار افت نمی شود و تقریبا بیننده را تا پایان نگه میدارد. موضوعات هم به اندازه کافی پرداخت می شود و خیلی چیز زائدی در فیلم یافت نمی شود. تدوین فیلم هم نسبتا خوب انجام شده است.
3) در مورد بازی ها، گمان می کنم تمام آثار فرهادی این شاخصه را دارند که بازی های خوبی از بازیگران گرفته می شود. اما در تمام این فیلم ها، هیچ بازیگری شاخص نیست و مجموعه بازیگران هستند که خوب بازی می کنند. در حقیقت می توان گفت که اگر قرار باشد ما در حافظه مان، بهترین نقش های ایفا شده در تاریخ سینمای ایران را مرور کنیم، قطعا یاد خسرو شکیبایی در هامون، انتظامی در گاو، بهروز وثوقی در قیصر، و پرویز پرستویی در آژانس شیشه ای و مارمولک می افتیم و نمی توان بازیگری را از فیلم های فرهادی در این سیاهه قرار داد، هرچند که مجموعه بازی ها خیلی خوب از آب در آمده باشد.
4) در مورد تعلیق موجود در فیلم جدایی نادر از سیمین، با نظر مسعود فراستی موافقم. آنچه در فیلم های فرهادی هست را تعلیق نمی توان گفت. چون فرهادی در فیلم جدایی نادر از سیمین، اطلاعات را کامل به مخاطب نمی دهد و او را تا پایان فیلم در چیستی اتفاقات قرار میدهد.....در حالی که در تعلیق، بجای چیستی، باید چرایی مطرح باشد......در واقع چنین می توان گفت که یک اثر زمانی دارای تعلیق است که کاگردان، تمام اطلاعات قصه را به مخاطب منتقل کند و مخاطب در چرایی قصه معلق باشد (نظیر فیلمهای هیچکاک)......در حالی که در جدایی نادر از سیمین، قصه کامل تعریف نمی شود و مخاطب در چیستی اش می ماند.
5) اما بحث محتوایی فیلم، دقیقا آن بخشی است که من با فیلم و کارگردانش و دیگر عواملش مشکل دارم و از همین روی است که بهای جوایز را برابر آبروی ملتی کهن همچون ایران می دانم......اگر کارگردانی پیدا شود که بتواند سیستم جامعه خود و حتی حاکمیت را به نقد و چالش بکشد، نشان از شجاعت اوست......مثلا سیدنی لومنت همیشه نظام فاسد سرمایه داری آمریکا را به چالش می کشید و یا در ایران، بهرام بیضائی در فیلم سگ کشی، علیه یک فضای اجتماعی آمیخته با دروغ و نیرنگ، حرف هایی را مطرح کرد و.....اما اصغر فرهادی نه با حکومت کار دارد و نه با سیستم. فرهادی مردم را در سیبل قرار داده است. آن هم نه مانند فیلم های جشنواره پسند که معمولا دوربینشان را به روستاهای دور افتاده می بردند و فقر و بدبختی را نمایش می دادند و جایزه میگرفتند. بلکه ایشان مستقیما طبقه روشنفکر متوسط شهر نشین را هدف قرار داده است.......یعنی دقیقا امثال من و شما را......و گفته که این نسل و این قشر از جامعه، عادت به دروغ گفتن کرده اند و همه به هم دروغ می گویند و شاید همه هم حق داشته باشند ولی در هر صورت هیچ کسی صادق نیست و اصولا در این جامعه باید دروغ گفت......و یا باید جمع کرد و رفت به جایی که قابل زندگی کردن باشد.
جناب آقای فرهادی در هنگام بیان این مفاهیم، باز هم دچار شتابزدگی شده و بجای نشان دادن علت، معلول را نشان داده است.....شاید همه ما در ایران گاهی مجبور باشیم دروغ بگوییم و حتی به دروغ عادت کرده باشیم ولی ذکر چند نکته ضروری است:
اول این که ما مردمی هستیم که فقط و فقط یکی از مشکلاتمان (مثلا بی کاری) می تواند هر ملتی را در دنیا فلج کند.....این مردم در شرایط سخت اجتماعی و سی یاسی و در انزوای جهانیان در حالی که با مشکلات ناشی از تورم و بی کاری و.... دست و پنجه نرم میکنند، همچنان در بسیاری از موارد توانسته است ارزش های خود را حفظ کنند. هنوز هم در ایران احترام به بزرگتر واجب است....هنوز هم اخلاق زنده هست....هنوز بسیاری از زوجین حاضرند برای حفظ زندگی، گذشت کنند.....اگر در فلان کشور، مردم بابت گران شدن یک قلم جنس آن هم به میزان ناچیز، به خیابان میریزند و لخت می شوند، در ایران مردم با تورم 40 درصدی هم مواجه اند اما اخلاقشان و هویتشان را فراموش نمی کنند..... اگر هر ملتی و هر روشنفکری جای ما بود، دروغ که سهل است، در خیابان ها همدیگر را زنده زنده می خوردند.
دوم اینکه کسانی پیدا شدند که با تحلیل های کودکانه و مذبوحانه ای، این فیلم و موضوعش را جهانی نامیدند. به این مفهوم که داستان فیلم می توانست در هر جای جهان اتفاق بیافتد و همه می توانند با آن همزاد پنداری کنند...در حالی که اصولا در ژانر اجتماعی، هیچ فیلمی قابل تعمیم به جوامع دیگر نیست و هر فیلم دقبقا همان جامعه هدفش را نشان می دهد و نه بیشتر. یعنی اگر یک نفر در فرانسه این فیلم را ببیند بعید است که بتواند آدم های فیلم را فرانسوی فرض کند و این که یک زن فرانسوی چون شرایط زندگی برایش مهیا نیست باید به آمریکا مثلا مهاجرت کند...واقعا خنده دار می شود.......شاید تنها سینمایی که بتواند در ژانر اجتماعی، دایعه جهان شمولی و قابل تعمیم بودن به سایر جوامع را مطرح کند، هالیوود است. چون اصولا آمریکا سرزمین 72 ملت است و سینمایش هم جهان شمول است و می توان موضوعاتش را به همه جای دنیا تعمیم داد.
و نهایتا این که اگر کسی عیبی دارد، بهتر است عیان به او گفته نشود. حال به فرض محال اگر ما خیلی دروغ گو هستیم، بهتر بود اینجور عریان بیان نمیشد....مردم ما در شرایط بدی قرار دارند و نظر جامعه جهانی، متاسفانه نسبت به ما منفی است. خیلی از ما حتی در فضای مجازی هم خجالت می کشیم که ملیت خودمان را به یک خارجی بگوییم....در چنین فضایی به نظرم یک هنرمند متعهد نسبت به وطن، اثرش باید تصویری خوب و جذاب از جامعه و مردمش به جهانیان معرفی کند. نه این که آنها را مشتی دروغ گو خطاب کند که برای اهداف گاهن خیلی ساده، حاضرند دروغ بگویند. و بعد هم این مساله را در بوق و کرنا کنی و جایزه بگیری....این مردم آنقدر خوب اند که حتی از جایزه گرفتن شما بابت چنین فیلمی هم خوشحال می شوند.
پس بهتر بود تصویری مناسب تر از هموطنان تان به جهانیان نشان می دادید.
اقای فرهادی، کاش همانطور که گفتید: "در اینجا می خواهم از مردممم یاد کنم که حقیقتا مردم صلح دوستی هستند"، در مورد صلح دوستی مردمتان سخن می گفتید تا حرفهایتان بیشتر به دل می نشست.