رسوای زمانه




هِله را می‌شود از ته دل دوست داشت، هِله مهربان پیر غمگین‌ را، که صورت گرد و کوچکش توی چین و چروک‌های 

سالخوردگی مچاله است، اشک‌هایش می‌ریزد روی‌ هاشورهای چروک صورتش، گریه می‌کند...

حتی می‌شود اشک‌های هِله را دوست داشت، از بس روی چروک‌های غمگینش به روشنی می‌زنند...

او اینجا تنهاست، در تک‌اتاق تاریکی گوشه حیاطی مختصر...

 "افسانه باورصاد"

+ دانلود


بابا حیدر

از نجف تماس گرفتن

مامان گریه می کرد...



+ دانلود

فکر نبودن ِ تو

خیلی چیزا بوود که می شد واسه این پست نوشت. 

به اندازه ی تمام این یکسال، حرف های نگفته داشتم و دارم.

نمی دونم تا سال دیگه زنده هستم که بازم در کنارتون باشم یا نه. 

اما الان که اینجام خواستم خیلی ساده و خودمونی با این پست ناقابل تشکر کنم از همه اونایی که توو این مدت تحملم کردن.


+ دانلود همین آهنگ