قبلنا فکر می کردم علت اینکه آدمها وقتی ازدواج می کنند، کمتر به سایر امور از جمله وبلاگ نویسی و فعالیت های مجازی می رسند، این است که ورود یک آدم جدید در زندگی، زمان را محدود تر می کند و علائق آدم را تقسیم و اولویت ها را تحت الشعاع قرار می دهد. اما حالا که حدود یکی دو ماهی هست نامزد کرده ام، متوجه شدم که بخش کوچکی از این کمرنگ شدن در محیط های مجازی و محافل دوستانه بخاطر حضور یک انسان جدید در زندگی است و بخش اعظم آن ناشی از گرفتاری های الکی پلکی و بروکراسی های اداری است که خودبخود از پی ازدواج کردن پدید می آید. دقیقن مثه من که چند روزی همه ی فکر و ذکرم گرفتن یک نامه ی اشتغال به کار از اداره برای ارائه به بانک جهت اخذ چُس تومان وام ازدواج است. حالا مدارک ضامنین و کپی ها و مدارک همسر و غیره هم بماند برای بعد. در حقیقت همه ی این موارد باید مثه قطعات پازل کنار هم جمع شوند تا در نهایت فقط پرونده تشکیل شود و برویم در نوبت ِ بی سر و صاحاب بانک جا بگیریم.
صدور ِاین گواهی اشتغال بکار، کلهم نیم ساعت بیشتر زمان نمی برد لیکن از شانس ما قضیه ی امضای این گواهی خورد به استعفای معاون منابع انسانی و معارفه ی معاونت جدید. آن قبلی که حسابی در زمان تصدی گری اش خرابکاری کرد. خدا کند این یکی خرابکاری های آن را درست "بکند"... اصلن همه ی مسئله سر همین کردن است لا مصب...
********
امشب قرار است شام بروم پیش نامزد عزیزم (همین الانم باز اس ام اس زد).ساعت 6 آمدم خانه یه لباسی عوض کنم و خستگی به در کنم و بعد بروم. خوابم که نبرد، حوصله ی اینترنت هم زیاد نداشتم، زمان ِ تمرین گیتار هم نبود، کتاب خوانی هم حس و حالش نبود. لذا در این لحظات نشستم بعد از بوقی این شبکه ی آی فیلم را گرفتم ببینم چه خبر است. یک سریالی بوود چندش آور از اینهایی که طبق معمول یک زن و شوهر دارند کل کل می کنند و میلاسند و خانووم بعد از انداختن یک تیکه ی آبدر، از کادر خارج می شود و دوربین روی چهره ی مرد احمق زووم می کند که چطور مغلوب حاضر جوابیه همسر شیطون بلایش شده است. اصلن این احمق نشان دادن مردها در تلویزیون اپیدمی شده. انگار ضدحال خوردن و سه شدن، سرنوشت محتوم همه ی مردهاست. مامانم بنده خدا شانس آورد که این گلدان های گل مصنوعیش دم دستم نبود چون در این صورت هم گلدان تا الان شکسته بوود هم صفحه ی تلویزیون.
********
اگر اسپیکرتان روشن است و صدایی شبیه به زووووووورت یا زوووووووپ شنیدید، این صدای جر خوردن وبلاگ نویسی هست که دکمه ی "پ"ی کیبوردش درست تایپ نمی کند و مجبور است چندبار ، خزئبلاتش را بازخوانی کند....
فعلن.