این خاصیت من هست که یکهو دلگیر و دلتنگ میشوم.
و بدتر اینکه دلتنگِ دلتنگیه دوستانم هم میشوم. دوستان حقیقی و مجازی.
پست های همه تان را خواندم و حالم خراب شد و دلتنگی هایم افزون...
و حالم اجازه نداد برایتان کامنتی بذارم...
و این شد که پست امشب را که شاید بهترین نوشته ای بوود که میتوانستم بنویسم، دیلیت کردم.
فعلا همین...
1) اول اینکه ندا خانووم، اینجا یک پستی گذاشته و از همه طرفداران محیط زیست دعوت کرده برای حمایت از تالاب میانکاله، فردا در پارک جمشیدیه یک گردهمایی برگزار کنن و بصورت نمادین طوماری رو امضا کنن، تا شاید صداشون به گوش مسئولین برسه...دوستانی که تهران تشریف دارن میتونن جزئیات این قضیه رو از ندای عزیز، جویا بشن.
2) اگر توو این گردهمایی، کیک و ساندیس هم جزو برنامه ها باشه، بنده هم آمادگی شرکت کردن رو خواهم داشت. و خب الان که دارم فک میکنم میبینم آدم که نمیتونه جمعه بره بیرونو بدون ناهار برگرده..لذا از مسئولین امر خواهشمند است، ناهار رو هم به لیست برنامه های فردا اضافه کنن لطفا...
3) البته آدم تا جایی باید برای محیط زیست و سایر مسائل، وقت بذاره که به تکالیف شرعیش آسیب نرسه. بنده با توجه به اینکه فردا یک تکلیف شرعی بسیار بزرگ دارم،!!!!!!!لذا متاسفانه نمیتونم دوستان گلم رو همراهی کنم و از همه عزیزان استدعا دارم این همایش رو به روزهای آتی موکول کنن تا خدای ناکرده باعث و بانیه ترک واجبات در دوستان تهرانی نگردند !!!!!!!!!!!!!!
4) و خبر خووب اینکه، بلاخره یاسی خانووم هم به کشکول رسید و از این به بعد، اینجا مینویسه...ایشالا که توو دنیای مجازی، لحظات خووب و خوشی رو در کنار شما دوستان تجربه کنه....پیشنهاد میکنم، با اسپیکرهای روشن به وبلاگ یاسی سر بزنید.