رد شدن بنز ِ آخرین سیستم از کنارمون، صرفن بهانه ی شد تاسکوت رو بشکنم. به اکرامی گفتم مهندس به نظرت با این وضع حقوقی و این زندگیه کارمندی، چقد طول میکشه که من و شما هم بتونیم یه همچین ماشینی سوار شیم؟؟!! اکرامی بدون ِ کوچکترین مکثی جواب داد: خدا سلامتی بده. این از همه مهمتره. اینا ظواهره دنیاست. نمیگم بده ها، نه اتفاقن خیلی هم خوبه که آدم از اینا داشته باشه، اما ذات انسان ارزشش خیلی خیلی بالاتر از این حرفاست که بخواد ذهنشو با این چیزا مشغول کنه...
من که پشت فرمون بوودم و از جواب ِ اکرامی بد جوور جا خورده بودم، سعی کردم با لبخند زدن و سر تکون دادن و تایید حرفاش، جوری وانمود کنم که پشیمونیم و ضایع شدنم از طرح یه همچو سوال احمقانه ای، خیلی تابلو  نباشه ...

به این قضیه که می گویند آدم ها بعضی روزها از دنده ی چپ بلند می شوند به شدت اعتقاد دارم. امروز برای من یه همچو روزی بوود. از خود ِ صلات ِ صبح که از خواب بیدار شدم، احساس کردم کُرره خره درونم به طرز هولناکی جفتک پرانی میکند. با حرکت های مذبوحانه ای که از خودم دیدم، اگر چرخش زمین به دور خودش بیش از 24 ساعت طول می کشید، بالیقین و بلاشک تا الان یک نفر را کشته بودم. یعنی پتانسیل این کار را در آن ته تهای اعماق اندرونم حس کردم.

.....

من آدم خیلی با وجدانی نیستم یعنی راستش را بخواهید وقت ِ با وجدان بودن را ندارم. اصلن وقت ندارم فکر کنم که با وجدان بودن وقت می خواهد یا نه. آدمی مثله من که هر روز صبح ساعت 6 از خانه می زند بیرون و می رود به جایی که اگر یک قدم آنورتر بگذارد از کره ی زمین پایین میافتد، وقتی ساعت 8 شب بر میگردد خانه، بیشتر حس و حالش شبیه سگ سوزن خورده ایست که دنبال یک سطح افقی می گردد که کپه ی مرگش را بگذارد تا فردا وسط جلسه چرتش نگیرد و طبیعتن برای یک همچین آدمی بازخورد رفتارش در نظر دیگران نباید چیزی فراتر از تخم مش قمبر ارزش داشته باشد که بخواهد وجدان درد ِ بعدش را هم تحمل کند.

با این حال شاید این از عوارض انسان بودن است که در همان لحظات کوتاهی که شب ها با خودش و افکارش خلوت می کند، نمی تواند راجع به اعمال آن روزش بی تفاوت باشد.

و من به فرض آدم بودنم به کارهای کرده و ناکرده ی امروزم فکر میکنم و الان خوشحالم که امروز با تمام مزخرف بودنش و با تمام وحشی بودنم گذشت و تمام شد.




پی احوالات اینروزهای فوتبال ایران نوشت:

بر این باورم که آدم اگر هر کدام از اعضای این تیم ملی فوتبالی که رفت و به لبنان باخت را ببرد و با "خر" عوض کند، صاب خر به شدت متضرر می شود.

توالت عمومی، فرصت یا تهدید

در شهر شلوغ و پر ترافیک و اعصاب خرد کنی مثله تهران، طرشت از معدود محلاتی است که به لطف خیابان های پهن و چند باغی که در آن قرار گرفته است، هم به نسبت خلوت و پاکیزه هست و هم برعکس ِ 90 % از محله های تهران، مشکل ِ چندانی برای پیدا کردن جای پارک ِ ماشین ندارید. اما همین خلوتی و همین وجود باغ و بولاغ های زیاد باعث شده تا بعضن صحنه های زشتی را هم در آن شاهد باشیم. من هر روز از پای سرویس تا خانه را از محله طرشت پیاده می روم. یک چیزی که همیشه و هر روز بلا استثنا در این سه سال دیده ام این است که ماشین های مختلف مدل پایین و مدل بالا و تاکسی و خطی و موتوری ها، میزنند بغل و پیاد می شوند و میروند در مجاورت یکی از همین باغ ها لابه لای درختان و بوته ها... و خب معلوم است آدمی که بعد از خروج از لابه لای بوته ها، صورتش گل می اندازد، برای چه کار به آنجا رفته.
فکرش را که میکنم میبینم این عمل چقدر زشت و ناپسند هست آن هم در کشوری مثله ایران و در کلان شهری همچون تهران.
البته باید به مردم بی نوا هم حق داد. چون همه می دانیم وقتی این قضیه ی "جیش" انسان را خفت کند، در آن لحظه آدم حاضر است برای دستیابی به یک فضای یک متر ِ مربعی جهت تخلیه فضولات، کلهم اموالش را یکجا خیرات کند.
حالا اینکه اگر خانوم ها با این مشکل مواجه شوند چه کاری باید بکنند هم حکایت مفصل و پیچیده ای دارد که در این مقال نمی گنجد.
 کلن در این شهر یا توالت نیست و یا اگر هم هست، طوریست که آدم وقتی با آن مواجه می شود، به کلی فراموش میکند برای چه به آنجا آمده است. توالت های عمومی در پارک ها و پمپ بنزین ها و حتی مساجد قالبن اینگونه اند. به قدری به در و دیوار و آن اندرونی اش کثافت چسبیده که آدم دچار شاشبندازاسیون ِ حاد می شود. و بدبختی اینکه بعضی مواقع همه ما مجبوریم همه این لجن ها و کثافت ها را تحمل کنیم چون چاره دیگری نداریم. نور کم، در و دیوار سیاه و چرک، یادگاری های مختلف، تصاویر مس.تهجن، فحش های خار و مادر، و ... همه و همه از جمله چیزهایی است که اگر در این توالت های عمومی رویت نمودید ابدن نباید تعجب کنید.


به راحتی می شود در گوشه گوشه ای شهر و یا در مسیرهای بین شهری، تولت های شیک و باکلاس و مدرنی را که یکیش و در همین عکس پایین نشان داده شده ایجاد کرد تا مردم به راحتی بتوانند از آن استفاده کنند. یقینن مردم حاضرند برای استفاده از این توالت ها پول هم بپردازند. مطمئنم همین قضیه ساده و به ظاهر مسخره و کم اهمیت هم یکی ازجلوه های توسعه یافتگی فرهنگی و بهداشتی محسوب می شود.


به عقیه من، ایجاد و توسعه یک همچین توالت های عمومی شیک و باکلاس، نه سی.است های اصل چهل و چهار می خواهد، نه برنامه پنج ساله، نه طرح، نه تبصره، نه لایحه، نه کمیسیون و نه حتی بودجه ی آنچنانی....
فقط یه دوزار فکر و خلاقیت و به فکر مردم بودن می خواهد.... تمام