یه رفیقی دارم گلاب به روتون سرو گوشش یکمی می جنبه. یه بار زده بوود توو کاره یه خانومه و آخرش کار رو کشونده بوود به راند طلایی و امورات زیر پتویی و تقرب جُستن به اوون بیخ میخا... چند روز بعد که همو دیدیم بهم گفت: "حسین این همه میگن س K س، س K س، همین بوود؟ این که خیلی بیخود بوود. اصله عشق و حالش پنج دقیقه بیشتر طول نکشید."
بهش گفتم: اولا زهرمارو حسین همچین حسین حسین میگی یکی اونورتر وایستاده باشه فک میکنه حسین هر شب رو کاره. ثانیا انتظار داشتی چه اتفاقی بیافته از لاپاتون خرگوش بپره بیرون؟
اما الان که فک میکنم میبینم خداییش خیلی ستم ِ که آدمیزاد با تمام سیستم هاش برای یه چیزی کلی نقشه میکشه و برنامه میریزه و خودشو جر میده. اما به محض اینکه بهش میرسه تازه میفهمه اوون چیزی رو که بهش فک میکرده کجا و اینی که الان بهش رسیده کجا...
کلن گُه توو این سیستم های آدمیزاد.

حمید طلا

توو دنیایی که داشتن ِ برنامه و سیستم، شرط اصلیه موفقیت در تمام عرصه ها از جمله ورزش هست، اینکه یه ورزشکار خود ساخته ای توو کشور ِ بی حساب کتابی مثه ایران رشد کنه و به مدال المپیک برسه، واقعن دست مریزاد و خداقوت و دمت گرم و ایول داره.

حمید سوریان از اوون ورزشکارایی هست که حالا با 6 طلا، پر افتخارترین کشتی گیر ایرانی به حساب میاد...

حاج حمید دمت گرم پسر خیلی حال دادی. توو زمونه ای که شادیهامون کم شده، تو خیلی شادمون کردی...

به همه ایرانی ها تبریک میگم...





سرت سلامت

سلامتی ِ اوون پیرمردی که وختی میبینه یکی ساعت هشت شب با دهن ِ روزه وسط بروبیابون کنار اتوبان وایستاده، معرفت به خرج میده و ترمز میزنه و طرفو تا یه جایی میرسونه.

سلامتی اوون شونصدتا راننده ای که همه یک به یک رد شدن، نگاه نکردن، ترمز نکردن، سوار نکردن، اما فحش هم ندادن..................