دو لبه ی قیچی

عناوین یادداشت‌ها

  • کال بازی، ... جلو پای ِماه عسل جمعه 30 تیر‌ماه سال 1391 20:48
    1) 2) 3) 4) 5) 6) 7) 8) 9) 10) زندگی یعنی همین کال بــــــودن ها زندگی یعنی همین رسیدن ها یعنی همین پختگی ها همین مُردن ها...
  • بی خیال ِ 30 یا 100 .... عاشقیو عقشه پنج‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1391 21:46
    اول نوشت: اسپیکرها روشن
  • فوری فوتی چهارشنبه 28 تیر‌ماه سال 1391 21:49
    در خبر ها آمده بوود: در حمله ی گروه های مسلح به یک ساختمان دولتی در دمشق، " سر لشگر داوود راجحه " وزیر دفاع، و " آصف شوکت " جانشین وزیر دفاع و رئیس سازمان امنیت سوریه و داماد ِ بشار اسد، کشته شدند. قیچی الدوله: به جز این نظری ندارم.
  • نزدیک بین، دوربین، آستیگمات سه‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1391 22:50
    اپیزود اول خیلی وقته که به خودم قول دادم راجع به یه سری از مسائل وارد بحث و مناظره نشم...اما بعضی مواقع وختی یه سری از حرفا پیش میاد، وقوع چنین بحث هایی اجتناب ناپذیره و فرمون ِ زبون از دست آدم خارج میشه...پریروز سر یکی از همین موضوعاتِ الکی، با بابام بحثم شد. هر کدوم مواضع خودمونو داشتیم و کوتاه نمیومدیم. قضیه که...
  • تاوان دوشنبه 26 تیر‌ماه سال 1391 22:18
    به دست ِخود، ش ک س ته ام ای نازنین یارم بدان سبب که می خواستم تو را بدست آرَم
  • حکایت این روزهایمان جمعه 23 تیر‌ماه سال 1391 20:51
    یکی بوود یکی نبود زیرگنبد کبوود توو دنیای ما آدما نبودن ها عادی بوود...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 20:43
    توو دوره زمونه ای که تک صدایی جاش رو به دیالوگ داده، توو دوره زمونه ای که آدم ها یاد گرفتن چطور با هم ارتباط برقرار کنن و گفتگو و مذاکره نسبت به نزاع و درگیری و چماق کشی اولویت بسیار بیشتری داره، .... توی یه همچین دوره زمونه ای وختی دو نفر سر یه موضوع الکی وسط اتوبان ِهمت از ماشین پیاده میشن و با قفل فرمون میافتن به...
  • جوانی دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 22:21
    عزیز ِدلم...من از همان کودکی در انتظار تو بودم...در انتظار دیدن روی ماهت...مادرم از تو تعریف ها میکرد، قصه ها میگفت، لالایی ها میخواند. من به عشق تو رشد کردم و به تو رسیدم و همانگونه که انتظار داشتم، در انتظارم بودی با روی باز. اما دریغ و افسوس که غم ِتنهایی و دلتنگی هایم آتشی بوود که بر جان تو افتاد و تو را سوزاند و...
  • شب...خداحافظی...مرگ یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 23:55
    امروز غروب، باد شدیدی میوزید و پرچم ها و تزئین های باقی مونده از نیمه شعبان رو به رقص در آورده بوود...انگار داشت میخندید به ریش ِروز...میخندید به سیاه بختیه روز که با تمام نور و گرمی و حرارتش، آخر چاره نداره جز اینکه جاش رو بده به شب ِ تاریک... و من به حکمت این قضیه، زیاد فکر میکنم... به شبی که از پی ِ روز میاد. به...
  • لطفن لووووس نباشید شنبه 17 تیر‌ماه سال 1391 23:15
    جاتون خالی امشب رفته بودیم عروسیه یکی از بستگانه درجه دو سه اینا...کلن بد نبود مراسم جموجویی بوود واسه خودش...البته باند سالن دقیقن پشتِ سر ِما بوود و اینقد صداش بلند بوود که چن بار همه گی از ترس صدای عجیب غریبش فِر خوردیم...خلاصه مراسم تموم شد و خواستیم بیایم خونه کپه ی مرگمونو بذاریم که خونواده گیر دادن بریم دنبال...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 16 تیر‌ماه سال 1391 16:48
    به عقیده ی من همیشه .................. راهی هست............. برای........................ بوسیدن....................
  • بنمای رُخ... چهارشنبه 14 تیر‌ماه سال 1391 21:03
    + دانلود
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 12 تیر‌ماه سال 1391 23:12
    از دور به نظر می رسید راجع به موضوعی جر و بحث میکنند و یک چیزی که داخل مُشَما بوود میان آنها رد و بدل میشد. نزدیکتر که شدم دیدم پیرزنِ عینکی با صورتی گرد و چادری کهنه و رنگ و رو رفته به پسرک دوره گرد که داخل سطل آشغال را به امید یافتن موادی قابل بازیافت جستجو میکرد، میگفت: " پسرم بیا این مرغو همین الان کشتیم ببر...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 21:38
    کِی و کجاش رو یادم نیس. همینقدر یادمه که یه بنده خدایی میگفت یه روز وقتی از چرچیل پرسیدن که از نظر تو سی.است یعنی چی؟! چرچیل، گربه ای رو که همیشه توو بغلش بوود و خیلی هم بهش علاقه داشت، بدون مقدمه پرت میکنه توو آتیش ِشومینه و گربه طفلک جِزوَلاش در میاد و میسوزه و جزغاله میشه...چرچیل رو به طرف میکنه و میگه "...
  • آهنگی برای زندگی جمعه 9 تیر‌ماه سال 1391 21:16
    خیلی خیلی ممنون و مرسی که آهنگ ها رو سریع ارسال کردین. همه آهنگ ها از نظر من زیبا بودن و بعضن با حال و هوای دوستان خیلی تناسب داشتن. از بین این موزیک ها، یکیشون بین دوتا از بچه ها مشترکه و بقیه منحصر به فرده. وقتتون رو بیشتر نمیگیرم موسیقی ها رو میتونید توو ادامه مطلب بشنوید و حدس بزنید کی به کیه... آهنگ شماره 1 فاطمه...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 9 تیر‌ماه سال 1391 14:07
    زمان رونمایی از آهنگ ها امشب حوالی ساعت 9 شب
  • ملودی برای زندگی پنج‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1391 16:15
    بازی هایی که تاحالا اجرا کردیم یا اقتباسی بوده و دوستان پیشنهادشو دادن، و یا ابتکاری بووده. من خودم به شخصه اوون بازی هایی رو که همه راجع به یه موضوع مشترک مینویسیم خیلی دوس دارم. مدت ها پیش شاید نزدیک به شش ماه قبل، الهام عزیز یه بازی رو پیشنهاد داد که قبلا جاهای دیگه انجام شده بوود. راستش منم خیلی خوشم اومد و درصدد...
  • another brick سه‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1391 21:51
    + دانلود
  • نرخ جدید نان دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1391 22:22
    در خبرها نرخ جدید ِنان بصورت ذیل اعلام شد: " نان لواش هر عدد 160 تومان نان تافتون هر عدد 300 تومان نان بربری هر عدد 500 تومان نان سنگک هر عدد 600 تومان " قیچی الدوله: " انشالا با ادامه این روند دیری نخواهد انجامید که نان هم به انبوه خاطرات ِدر ِپیت و نوستالوژی های ما دهه شصتی ها افزوده خواهد شد و بزودی...
  • زندگی جاریست... یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1391 21:02
    1) 2) 3) 4) 5) 6) 7) 8) 9) 10) 11) 12) 13) 14)
  • باد ما را خواهد مُرد... چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 22:27
    زوزه ی بادِ نابهنگام این روزهای واپسین بهاری و آسمان نیمه ابری و دلگیر از بغض ِابر ِسیاه و تیره ی سرنوشت، دفترچه ی خاطرات خاک گرفته ام را ورق می زند و برگ هایش را به یاد آن اولین پاییز آشناییمان بر باد می دهد تا خاطرات با تو بودن را یک به یک از مقابل تاریکخانه ی دیدگانم که روزگاری شاید نه چندان دور، روشنی اش را از...
  • سبقت سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1391 23:56
    به عقیده من سبقت گرفتن.............. در مسیر ِ زندگی.......... بی فایده است............. چرا که........................ سرانجام..................... پشت ِچراغ قرمز........... همه.......................... به هم........................ می رسند...................
  • بوسه... دوشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1391 19:14
    سرخی ِ بوسه هایت بر نقش ِگونه هایم رنـــــــــــــــگ می زند
  • آقای هوانشناس یکشنبه 28 خرداد‌ماه سال 1391 22:06
    من نمی دونم قبل از اینکه این اصغر کُپَک بیاد تلویزیون، هوای ِ کدوم گاوداری رو پیش بینی می کرده اما هرچی که هست از نظر این آقا هیچ چیز حتی بارش برف در وسط تابستون "دور از ذهن نیست". نمی خوام در مورد پیش بینی های اینا حرف بزنم چون همه میدونن که همش غلط غلوط از آب در میاد و برای سرپوش گذاشتن بر بی سوادی و لمس...
  • خونه شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1391 22:18
    زمانی که وبلاگ قبلی در پرشین بلاگ رو به حال خودش رها کردم و به بلاگ اسکای اومدم، یک دلیل بیشتر نداشتم. فرار و رهایی از اوون غم و اندوهی که دچارش شده بودم. راستش اصلن فکرشم نمی کردم روزی برسه به اینجا و آدماش اونقدری عادت کنم و وابسته شم که بخش مهمی از زندگیم رو تشکیل بدن و حالا برای نوشتن و ادامه دادن توو این خونه،...
  • دلت می آیدصدایم نکنی ..جانم نشنوی؟ جمعه 26 خرداد‌ماه سال 1391 10:43
    اپیزود اول: دیشب دلم هوای دایی علی خدا بیامرز رو کرده بوود همین جوور الکی و ناخواگاه..خواستم براش بنویسم، قربون صدقش برم، نشد. دستم به قلم نرفت حالم گرفته بود. این چن سال اینقدر خبر درگذشت بستگان رو شنیدم که خیلی توو روحیم اثر گذاشته. شاید مرگ و میر ِزیاد، آدمو کرخت کنه اما در مورد من اینجوری نبوده و نیست و هر بار هر...
  • در جستجوی خوشبختی پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1391 21:16
    همه عمر در پیچ و خم های زندگی در جستجوی خوشبختی بودم غافل از این که خوشبختی همان لحظه های با "تو" بودن بود . . . . . . .
  • واقعیت های مستقل از تصاویر سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1391 22:33
    وقتی به یک منظره یا یک شی نگاه میکنید حتما به این نکته پی برده اید که نمی توان همزمان عمق و سطح تصویر را به وضوح دید...یعنی اگر قرار باشد به سطح توجه کنید، قطعا زمینه را تار می بینید و اگر تمرکزتان را بر تشخیص ِ زمینه ی تصویر متوجه کنید، لاجرَم وضوح ِسطح ِتصویر را از دست خواهید داد...هرچند چشم انسان قابلیت این را...
  • رابرت موگابه دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 21:54
    در خبرها آمده بوود: " درصد تورم در زیمباوه به حدی بالا رفته که در این کشور حتی چاپ ِ اسکناس سه تِرِلیونی هم بی اثر بووده و به تدریج واحد پولی این کشور در حال از دست دادن مفهوم ِخود می باشد و مردم به سمت مبادلات کالا به کالا متمایل شده اند " قیچی الدوله: بله بله فرمایش خبرگزاری ها کاملن صحیح هست و قطعا به...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1391 22:31
    بعد از یک سال سگ دو زدن دنبال جواز ساخت و نقشه کشی و عوارض و بیمه و کوفت و زهرمار، تازه امسال بعد عید بوود که تقریبا کارا راست و ریس شد و تاییدیه نقشه ها رو گرفتیم و حتی خونه ایی رو اجاره کردیم تا توو این مدت ِکوبیدن و ساختن ِخونه کلنگیه فعلی، بریم اونجا زندگی کنیم...قرار مدارها بر این بوود که تا قبل ماه رمضون بریم...