نسل سوخته...

نسل قبل از ما:

قهوه خونه، کاپاره، کلاه لگنی، قمار، دیسکو، سیبیل کلفت، دستمال گردن، نومه های عاشقونه، ورق بازی، مرام و معرفت، کشتی، و...

.

نسل بعد از ما:

کافی شاپ، آی پد، نت بووک، فیسبوک، چت روم، خز بازی توو پارک پردیسان، آب بازی تو پارک آب و آتش، اس ام اس، شلوارک، پارتی، و...

.

نسل ما:

جنگ، مدرسه های سه شیفت، نیمکت های سفت، کنکور، بی کاری، دید زدن های دزدکی، بوسیدن های دزدکی، شماره دادن های دزدکی، صف نون، صف گوشت، سرکوفت خانواده، لکنت زبان هنگام حرف زدن با جنس مخالف، و ...

.

.

.

.

پ.ن: شارژ اینترنت تمام شد، دعا کنید زودتر شارژ کنم و بیام توو این هفته.

واقعا میارزه...

سه ماه پیش تو کلاسی که از طرف اداره برگزار شد باهاش آشنا شدم. یه دوره آموزشی دو هفته ای که استادش از خارج اومده بود. اون سنش از ما بیشتر بود و کارای هماهنگی با استاد و توافق نامه های فنی رو هم پی گیری میکرد. خودشم که فوق لیسانس هوافضا داره. 

بعد از پایان کلاس ها یه روز تو ناهارخوری از دور دیدمش که کچل کرده بود. علتش رو از بچه ها پرسیدم، گفتن هر سال اینجوری میره اعتکاف. بعد از یه مدت دیگه دیدمش، بازم مو نداشت... بچه ها گفتن با پدر مادر و خانومش و بچه 2 سالش رفته بودن مکه.

دیروز دیدمش... بازم مثل دوبار قبلی تو نهارخوری... و بازم مو نداشت. این بار از کسی چیزی نپرسیدم... چون اول نشناختمش و بعد که دقت کردم شناختم.

امروز رفتم پیشش یه سری نقشه ها رو  که سیستم اوونا طراحی کرده بود ، ازش بگیرم که نبود... همکاراش گفتن حالش خوب نبود رفته مرخصی... گفتم چرا؟ ... جوابی ندادن و فقط گفتن براش دعا کن.

همزمان با این قضیه، تووو قسمت ما، همه داشتن زیراب همو میزدن واسه دوزار پاداش بیشتر.

تف به این زندگی...


سلام و علیک (قصارنوشت)

اولی: سلام... چه میکنی؟

دومی: سلام... هرچی گیرم بیاد.

.

.

.

.

.

.

.

.