(عاشقانه)



اوقاتم در این ایام به سخت ترین شکل ممکن سپری شد. غم از دست دادن یگانه مرد زندگیم چیزی نیست که بشه به این سادگی فراموشش کرد و حالا انبوهی از سرخوردگی و یاس برام باقی مونده. تنها دلخوشیم در کنار حضور مادر و خواهر، وجود همسری هست که هنوز هم مثل روز اول دوستش دارم و بهش عشق می ورزم. این چند خط ناقابل به پاس یکسال با هم بودنمون:

بوسیدنت روز نخست، اندر میان پله ها

دستم به دور گردنت، لبهای من بر گونه ها

گفتی نکن هان ای پسر تا عقدمان جاری شود

گفتم که عشقت میدهد ایمان من بر بادها

گفتی چه عشقی باشد این، کیش تو را ذایل کند

گفتم همان عشقی که بر دار آورد حلاج ها

از تو به صد انکارها، از من به صد اصرارها

ناگه یکی بوسه شکفت، بر مرغزار گونه ها

حالا که یک سالی گذشت از رویش این رابطه

 می خواهمت میخوانمت، هم روزها هم سالها

سکوت


می دانستم دوستم داری. می دانستی دوستت دارم...

یک "دوستت دارم" میان ما جاری بوود.

من برای شنیدن یک"دوستت دارم" همیشه منتظر بودم سکوتت را بشکنی. تو هم از قرار منتظر بودی. اما سکوت تو به اشارتی از من می شکست و اشاره ی من در جستجوی نگاهی از تو بوود... نگاه نکردی. اشاره ای نکردم. من و تو دوستیمان برای همیشه باقی ماند اما

یک "دوستت دارم" میان ما گم شد.

می دانستم دوستم داری. می دانستی دوستت دارم...

باد ما را خواهد مُرد...

زوزه ی بادِ نابهنگام این روزهای واپسین بهاری و آسمان نیمه ابری و دلگیر از بغض ِابر ِسیاه و تیره ی سرنوشت، دفترچه ی خاطرات خاک گرفته ام را ورق می زند و برگ هایش را به یاد آن اولین پاییز آشناییمان بر باد می دهد تا خاطرات با تو بودن را یک به یک از مقابل تاریکخانه ی دیدگانم که روزگاری شاید نه چندان دور، روشنی اش را از تابش ِ خورشید نگاهت می گرفت، بگذراند......

باد ِ نابهنگام این روزهای واپسین بهاری، بر آتش درونم می دمد و شعله ی عمرم را تا آستانه ی سی سالگی بالا میبرد و می سوزاندم و با سر پنجه هایش خاکسترم را می گستراند بر پهنه ی زمین تا شاید تمام قصه ی گفتن ها و شنیدن ها و لمس کردن ها و بوسیدن ها و بوئیدن ها و بغض فرو بردن ها و آه کشیدن ها و شادمان و اندوهگین شدن ها و رنج بردن ها و گنج نبردن ها و صورت به سیلی سرخ نگه داشتها و سر به سینه گذاشتن ها و دیده بر دیده نهادن ها و گریه کردن ها و دل به ناچار کندن هایمان جاودان شود....

عاقبت این باد ِنابهنگام بهاری، ما را خواهد مُرد....