بُعد چهارم (تفلسف)

اول نوشت: اینترنت نداریم و همچنان پست های گاه و بیگاه را  از خانه ی پدری آپ می کنم



فضا به لحاظ ریاضی دارای سه بعد X و Y و Z هست. اما وقتی بُعد چهارم یعنی زمان، به این فضای سه بعدی اضافه میشه، ماحصل قضیه همین دنیایی هست که ما داریم تووش زندگی میکنیم. در حقیقت ما و سایر انسان ها، از ابتدا تا انتهای عمرمون در این فضای چهار بعدی زندگی میکنیم. جوری که اصلا نمی تونیم فضا و زندگی خارج از این سیستم رو حتی تصور کنیم. شالوده ی زندگی ما بر اساس همین فضای چهار بعدی شکل گرفته. ما در مکان و زمان زندگی میکنیم که عمیقا به هم گره خورده و با هم پیوند دارند. نمیشه در مکانی بوود که در اونجا زمان جاری نیست و همه چی ایستا باشه و از اوون طرف هم از اوونجایی که ما ماده هستیم لذا حتما به فضا و مکان نیاز داریم برای اینکه جا بشیم و زندگی کنیم. 

این زمان و مکان لعنتی باعث میشه ما حتی نتونیم به چیزی خارج از اوون حتی فکر کنیم. زمان و مکان علاقه شدیدی دارند که همه چیز رو در قالب خودشون جمع کنن. همه چیز باید برای ما قابل دیدن و لمس کردن در یک جا و زمان خاصی باشه تا بتونیم به روی بودنش قسم بخوریم و شرط ببندیم. اما واقعیت اینه که ماهیت و روح انسانی خود ما ادمها در جایی خارج از این قفس چهار بعدی تعریف میشه. من از زمانی که به دنیا اومدم تا زمانی که میمیرم همین من هستم. گذشت زمان و جابجایی های مکانی حتی اگه تمامی خصوصیات اخلاقی منو زیر و روو کنه، اما خودم مطمئنم که من، من هستم. حتی بعد از مرگم خانواده و نزدیکانم سر مزار "من" میان. حتی اگه نیان، حتی اگه هزار سال از مرگم بگذره و هیچ آدم زنده ای منو یادش نیاد، اما حذف فیزیکی، و گذشت زمان هم نمی تونه "من" رو از بین ببره . من همیشه من هستم. چون ماهیتم رو از این فضای چهار بعدی نمیگیرم. ماهیتم مجرد و مستقل هست و اتفاقا این زمان و مکان هستن که بر من حادث شدن. حالا چطوری من و هر آدم دیگه ای میتونه از این فضای چهار بعدی خلاص و رها بشه؟! ...... شاید با مرگ

بی چوونی

"چون دُوُم بار آدمی زاده بزاد

پای خود بر فرق علت ها نهاد

.....

علت ِ اولی نباشد دین او

علت ِ جزوی ندارد کین او "



دنیای جدید...دنیای وسیله های هدف ساز

اما در دنیای جدید که تکنولوژی از میوه های نوع تفکر و فلسفه ی چنین جهانی است، وسیله ها همچون گذشته آنقدر ها هم بی اراده و دست و پا بسته نیستند. در چنین جهانی اینگونه نیست که شما هدفتان در زندگی معلوم باشد و یک سری وسیله هم جهت نیل به اهداف در دسترستان که بسته به مزاج و اخلاق یا امکاناتتان از آن وسیله استفاده کنید.

...

خیر

...

در دنیای جدید وسیله ها از حالت برده بودن در آمده و زنجیرها و بندهایشان را پاره کرده اند و در برابر انسان و اهدافش موضع گیری دارند. شاید این  وسیله ها همچنان بی جان و "شیء" باشند اما در درونشان قوه های عجیبی نهفته است که می تواند سرنوشت و اهداف جدیدی برای انسان تعیین نماید. قالب این وسائل با خود یک فرهنگی را هم حمل می کنند. مثلن فرهنگ استفاده از تلفن همراه، فرهنگ آپارتمان نشینی، فرهنگ فوتبال، فرهنگ رانندگی و بسیاری از خرده فرهنگ های دیگر. به عبارتی شما با استفاده از هر وسیله ای مجبورید قواعد و ضوابط خاصی را هم رعایت کنید. این قواعد و ضوابط نه تنها ظاهر، بلکه باطن زندگی ِشما و اهدافتان را هم در زندگی عوض می کند. شما بسته به نوع وسایلتان مجبورید رفتارهای خاصی بروز دهید. با اقشار خاصی ارتباط داشته باشید. در مکان های مشخصی حاضر باشید. و اهداف خاصی را دنبال کنید. 

...

امروزه گوشی ِ تلفن همراه، آنقدر امکانات و آپشن های متنوع در اختیار کاربر می گذارد که وی معمولن هدف اصلی از استفاده از این وسیله را که همانا برقراری ارتباط با دیگران است فراموش کرده و لذا یک سری اهداف جدید نظیر استفاده از اینترنت، استفاده از GPS، و .... ناخوداگاه برای کاربر تعریف می گردد. همین اینترنت که به نظر مطیع ترین و فرمانبردارترین و خدوم ترین وسیله برای رسیدن به اهداف است، می تواند با یک سرچ ساده یا مثلن امکانات گوناگونش چنان بر روی ذهن انسان تاثیر بگذارد که هدف وی در زندگی و جهت گیری و تصمیم گیری هایش را کاملن دگرگون نماید. 

...

اینها اصلن و ابدن موضع گیری در برابر علم و تقابل با تکنولوژی نیست. اینها برای بسیاری از فلاسفه ی بزرگ و انسان های اندیشمند، مساله هست. ما چه بخواهیم چه نخواهیم، در دنیای جدید با وسایلی سروکار داریم که کنترلشان از دستمان خارج شده و ما را به هر سو می کشانند. همه ی ما محصور یک چنین جهانی هستیم و در جهت اهداف از پیش تعیین شده ای حرکت می کنیم.