دوست دارم

دوست دارم هر شب قبل از آنکه خواب میهمان چشمان خسته ام شود، بنشینم بر بال پرنده خیال، این موهبت قدسی، پرواز کنم بروم به خانه رویایی ام... خانه ای تکیده در ناکجا آباد، مجاور یک اتوبان دوطرفه ... هنگامه غروب خورشید، از قاب پنجره بنگرم به رفت و برگشت های تکراری در اتوبانی که ابتدا و انتهایش به بی کران می پیوندد. ... 

و خورشیدی که تاب دیدن این تکرار را ندارد و غروب می کند

و من که گویی بیرون زمان ایستاده ام و زاز زار گریه میکنم 

و باد ملایمی که می وزد

.

و صدای اذانی که از دور دست ها به گوش می رسد.

.

و منی که همچنان زاز زاز گریه می کنم  



خیلی باحالیما!

خوب بلدیم خودمون دهن خودمونو سرویس کنیم و ظاهرا خیلی هم از این کار لذت می بریم. 

از بین این همه شغل میریم داور فوتبال میشیم تا تو استادیوم آزادی صد هزار نفر یکصدا و بصورت کاملا موزون بگن شیر سماور اونجای داور یا توپ تانک فش فشه داور ما...

میریم سینما اخراجی های 3 رو میبینیم به قیمت لگدمال شدن شعورمون.

میدونیم شمال آخر هفته شلوغه ها، بازم می خوایم بریم شمال میذاریم پنجشنبه ها.

به هر اوشکولی که آیدیش شبیه دختره پی ام میدیم.

حالمون از برنامه های تلویزیون بهم می خوره ها، ولی بازم میشینیم همشو میبینیم مو به مو.

اینو خوب میدنیم اگه آقا پلیس بگیردمون، تلافی دعوای شب جمعه با خانومش رو سر ما خالی     میکنه ها، بازم تو اتوبان 140 تا سرعت میریم انگار سگ دنبالمون کرده.

می دونیم طرف از اولش هم هممونو اسکل کرده بودا، بازم یه شبه رئیس jomهورش میکنیم.

...

و در همه این موارد خیلی هم اتفاقا حال می کنیم.

واقعا خیلی باحالیما.

یک شب در برج میلاد

دوستان تهرانی و عزیزان شهرستانی، آقا پسرهای گل و دختر خانوم های ملوس. اگه دنبال یه جای متفاوت میگردین تا به اتفاق پارتنر گرامی آخر هفته را بروید اونجا و حالش رو ببرید و احیانا مقداری از پول بی زبان را به اونجای گاو بزنید، ... پیشنهاد من برای شما:

برج میلاد است. 

مکانی (البته نه از اوون مدلاش ها) کاملا مناسب و بسیار زیبا برای گذراندن بهترین ساعات عاشقانه.

خوب فک کن الان داری وارد برج می شی. به لابی همکف که پا می زاری، همونجا باید نفری 100 هزار تومان ورودی بدی البته بحث نوبت و اینها هم که قبلا رعایت شده و شما مدت ها ثبت نام کرده بودی و تازه اسمت در اومده. 

خوب ورودی رو که دادی احتمالا این حس بهت دست میده که عجب آدم مهمی شدم فک کن واسه اومدن اینجا این همه مایه دادم. بعدشم احتمالا سعی می کنی از همه چی نهایت استفاده رو ببری که چاله 100 تومن رو پر کنی. مثلا هی همه چیزه عادی رو بادقت نگاه می کنی. من که حتما یه سری هم به دستشوییش می زنم.

خوب حالا می خوای بری بالا رستوران گردان. شیش تا آسانسور وجود داره که اینکار رو برات می کنه و جوری میبرتت که کل شهر رو هم ببینی. شایدم یه اوشکولی بخواد از پله ها بره که خوب اگه کسی از شما رفت، حتما تعداد پله هاش رو بشمره و به من بگه. آخه من دفعه قبل شمارش از دستم در رفت.

ولی خداییش وقتی میری میرسی به ارتفاع حدود 280 متری، خیلی حال میکنی. جو میگیره آدم رو در حد  المپیک. از اون ارتفاع کل شهر زیر پات هست.



اووی کجا داری میری میشینی، رستوران؟...

وایسا... اول ورودی.... نفری 20 تومان ناقابل.... خوب... دادی؟... آفرین... حالا یه خانوم با کلی     قر و فر و ناز و گاز ، منو رو میاره، چی میخورید؟ ... خوب ساده ترین چیز بستنی هست اینجور مواقع...دو تا بستنی طلا از قرار هر کدام 400 هزار تومان که یه ورق طلا روش بکار رفته...



گرونه؟ ... نه بابا پولی نیست که.... پول تو جیبی یه روز منه ( آیکون بچه پررو ، بزنی لهش کنی)...

نه ممنون ما شام می خوریم... یه پرس یعنی دو پرس جوجه کباب بیارین با مخلفات، ... چقدر می شه؟... نفری 145 هزار تومان با مخلفات 

عجب موقعیت نافرمیه خدایی، اگه زیر بار اینم نری، جی افت دیگه آدم حسابت نمی کنه... خسییس. یه شب که هزار شب نمی شه.

خلاصه کل حقوق یک ماهت رو یک جا به فاK میدی. بعدشم که جی اف عزیز رو میرسونی خونه و یه بوس کوچولو میچسبونی. وایمیستی بره خونشون، از دور یه بای بای می کنی، مطمئن شدی که رفت،  دو دستی می کوبی رو سرت. 

آخه احمق تو که واسه هزار تومن کله ملق میزنی، مجبوری از این غلطا کنی؟

...

...

...

نتیجه اخلاقی: حسی در آدم ها وجود داره که فک می کنن هرچی واسه چیزای مسخره و معمولی بیشتر پول بدن، کلاسشون بالاتر میره  و بدتر این که برای رسیدن به این کلاس کاذب بعضی مواقع کارایی می کنن که بعدن مثل اون حیوونی که الان اسمش یادم نیست از کارشون پشیمون میشن.