سعدی

دو چیز حاصل عمرست نام نیک و ثواب

وزین دو درگذری کل من علیها فان

بوی ماه مهر(روزنوشت)

سال ٨٤ اخرین کلاس دانشگاه رو خوب یادم هست. درست زمان فارغ التحصیلی، یه نگاهی به صندلی های تک نفره و وایت برد انداختم که سالهای سال باهاش اخت داشتم، یعنی از ٧ سالگی تا ٢٢ سالگی به محیط اموزش و کلاس درس تعلق داشتم و دل کندن ازش تو اوون اخرین روزهای شهریور که ٢٢ ساله بودم سخت بود و همراه با دلتنگی های غریب. با اینکه اهل رمانتیک بازی نبودم اما یهو جدا شدن از درس و وارد شدن به محیط جامعه در اوج جوانی و خامی با اوون احوالات اولین روزهای پاییزی ادغام میشد و دلتنگم می کرد.

البته این احساسات فقط چند ماه طول کشید و بلافاصله وارد مقطع فوق لیسانس شدم. حالا ابدیده تر شده بودم و با تجربه تر و دیگه لحظه شماری می کردم واسه فارغ التحصیلی و ورود به بازار کار، لذا بعد از فراغت از درس نه تنها غمگین نبودم، بلکه هیجان داشتم از اینکه بلاخره از داشته های علمیم می تونم درامد کسب کنم.

و به سرعت ٩ سال از اون تاریخ گذشت و من الان ٣٥ سالگی رو به نیمه رسوندم، موهام جوگندمی شده، وزنم زیاتر شده، و خیلی پخته تر شدم،سرد و گرم روزگار رو چشیدم، خیلی چیزا رو از دست دادم و چیزای جدید بدست اوردم، از جمله خانواده و پسر کوچولوم که همه دنیامه و حالا باید برای اون برنامه ریزی کنم.

حالا سال ٩٦ پاییز دوباره برای من حال و هوای جشن شکوفه ها رو داره، ادامه تحصیل بعد از گذشت چیزی حدود یک دهه...

کوتاه از اقتصاد

یکی از این مسئولین میگفت کل بودجه ایران از فروش نفت و پتروشیمی و میعانات و بقیه موارد، سرجمع ٣٠٠ هزار میلیارد تومان هست. از این مبلغ حدود ١٤٠ هزار میلیارد تومان میره تو این صندوق های مسخره بازنشستگی، چون وقتی سیستم چپ و راست بازنشسته تولید میکنه، حقوقشم یه جور باید بده دیگه. بیش از ٤٠هزار میلیارد هم صرف پرداخت یارانه میشه. کلن ١٠٠ هزار میلیارد تقریبا می مونه که خدا میدونه چقدش بودجه عمرانیه، ١٠ تا ٢٠ تا...

لذا با این وضعیت درام خیلی انتظار زیادی هست که بخوایم مملکت درست شه یا حتی در اینده هم به سمت درست شدن پیش بره...