(روزنوشت)

1- زندگی هر آدمی مملو است از گردنه های سخت و امتحان های مختلف ِکه گاه آنقدر دشوار و غیر قابل تحمل میشه که انسان ممکنه دیگه هیچ رمقی برای ادامه ی این مسیر نداشته باشه. در این شرایط تنها چیزی که میتونه آرامش رو به ارمغان بیاره، یاد خداست... و البته داشتن یه همراه و همسفرخووب. من خوش شانس هستم که همیشه قبل از این که بخوام به یاد خدا بیافتم، خودش به یادم هست و مشکلات رو از طُرُق بسیار بعید و دور از ذهن، حل و فصل میکنه. و صد البته یکی از بهترین موهبت های الهی، داشتن همسفر و همسری فوق العاده هست که دارم در زندگیم. این هفته یعنی آخر این هفته یعنی پنج شنبه یعنی همین 24 بهمن ماه، تولد کسیست که گرمای وجودم رو از شعله های مهربونیش میگیرم و برگ برگ ِ دفتر زندگیم رو در کوچه ی عاشقیه اوون به باد میدم. 
تولدت مبارک...
عزیز ِتا ابد خواستنی....

2- و ما، یعنی من و همسرم، این هفته یعنی آخر این هفته یعنی پنج شنبه یعنی همین 24 بهمن ماه، عازم یک سفر هستیم. سفر به سرزمین وحی. سفر به خانه ی خدا. و نایب الزیاره همه ی شما هستیم کلن و جزئن. این پست یعنی همین بند دومش رو بگذارید به حساب خداحافظی و حلالیت طلبیدن از دوستان مجازی این سالهام که غالبن وارد دنیای حقیقیم شدن. اگر حرفی حدیثی یا کلامی زده شد که نباید زده میشد، به بزرگواری خودتون ببخشید و حلالمون کنید. به یاد تک تکتون خواهم بود و به اسم، همتون رو یاد میکنم. انشالا بعد از برگشت، حتمن مبادرت به نگارش سفرنامه و مکاشفات و مشاهداتم بطور مفصل خواهم کرد. پس تا اوون روز، همتون رو به خدا می سپارم. یا حق...

دکتر بی پول (روزنوشت)

با عرض معذرت برای تاخیر در به اشتراک گذاری این پسـت باید عرض کنم وقتی پست قبلی رو می نوشتم، حس کردم اینجور یه طرفه به اطبای محترم تاختن و همه رو از دم یه تیغ گذروندن شاید کمی تا قسمتی بی انصافی باشه. لذا جستجو کردم و متوجه شدم بخش اعظمی از پزشکان فاقد در آمد مکفی هستند. اولش به نظرم رسید مقاله ای که ادعا میکنه 90 درصد از پزشکان دارای درآمدی کاملن معمولی هستند، حرف مفت میزنه...اما با مطالعه ی بیشتر در این زمینه متوجه شدم خیلی از پزشک ها واقعن دارای یک درآمد معمولی هستند. پزشکی گفته بوود در محله ی بسار فقیر مطب داره که اکثر مردم حتی قادر به پرداخت دو هزار تومان ویزیت هم نیستن. با این حساب سر جمع، یک و نیم میلیون درآمد ماهیانه برای دکتر بی نوا می مونده که با اون مجبور به پرداخت کرایه خانه و مطب و گذران زندگی هست.
همین خیابون های خودمون رو هم که نگاه کنی میبینی توو یه راسسه، ده تا مطب دکتر عمومی هست که وقتی وارد هر کدوم میشی اغلب خلوته و مگس میزنن. مطب هایی با یه منشیه پیزوری پیر پاتال و دیوارهای پرسیونا و بخاری گازی کوچولو... اصلن همین محقر بودن مطب ها باعث میشه که به سختی بشه درآمد زیادی رو برای پزشکان مربوطه متصور شد.
این از تهرانش. حالا شما برو به شهرستان ها و مخصوصن حاشیه شهرهای بزرگ و ببین و بررسی کن درآمد پزشکان عمومی رو.
گسترش بی رویه تعداد دانشجویان پزشکی عمومی و از طرفی محدود بودن ظرفیت پذیرش در دوره های دستیاری، باعث شده که دورنمای این قشر از جامعه سیاه تر و گرایششون به کارهای غیر مرتبط، روز به روز بیشتر بشه...

دکتر پولدار (روزنوشت)


طالقان به لحاظ اقلیمی و موقعیت مکانیه نزدیک به تهرانش همیشه در کانون توجهات مایه داران و مرفه ان ِ بی درد بوده است. همین شده که الان بخش اعظمی از ویلاها و خانه های بلاد آبا و اجدادیه ما در اختیار کسانیست که اصل و نسبشان اصلن هیچ ربطی به آنجا ندارد.

یک آقایی هست به نام دکتر هاشمی. اسم کوچکش را نمی دانم اما دکتر عمومیست و به همین اسم دکتر هاشمی معروف است و اصالتن اراکی. از طریق یکی از رفقای محلی اش که وجه اشتراکشان اهل بافور و سیخ و سنگ بودن است، با طالقان آشنا شد و این آشنایی همانا و خرید باغ و بنا کردن ابنیه ای که بیشتر شبیه کاخ است نیز همانا. من برای آرام کردن دیگ جوشان فضولی ام یک مقدار آمار این بنده خدا را گرفتم. در جستجوهایم پی بردم که طرف دکتر است انصافن از نوع عمومی. مثل حمام عمومی. یک ساختمان کوچک پزشکان دارد حوالی نازی اباد یعنی آن ته مهای پایین شهر تهران که خلافکارهایش راس راس راسه ی ادم را با ساتور و قمه راس و ریس می کنند. در ادامه ی جستجوها معلوم شد ایشان حسابی مایه دار تشریف دارند و شیتیل میتیل، خفن مفن ... و ویلا میلا در هر شهر ریدیف میدیف ... در این زمان بود که جستجوها و تفتیش را متوقف کردم و عطای باب وودوارد و برنشتاین شدن را در قضیه واترگیت به لقایش بخشیدم...

حالا این مقدمه ی طولانی و بی ربط را برای این گفتم که حساب کار دستمان و دستتان بیاید که وقتی یه دکتر قزمیت ِ جنرال اپلیکیشن اینهمه متمکن هست و برای خودش جلال و جبروت دارد، تکلیف دکترهای بالای شهر و آنهایی که بالای مطبشان نوشته متخصص فلان از آمریکا و روی کارت آن دو دیگری نوشته بُورد فوق تخصصی رویال کالج انگلستان، کاملن مشخص است.

و لذا چهار ساعت در مطب این حضرات معطل بودن برای یک ویزیت سه دقیقه ای و قرو کرشمه های منشی های آش و لاش عقده ای را تحمل کردن و شلوغی و ترافیک داخل مطب و تحت انواع مالش ها قربتن الی الله قرار گرفتن را می توان قابل توجیه دانست. 

بله...دست مردم امروز زیر سنگ یک همچین افرادی هست. همینها که هزینه تبدیل لکسوز به پورشه شان از جیب بی پول من و شمای کارمند و کارگر و بازنشسته می رود. همینها که از نداریه بیماران، از فروختن طلاهای یادگاری برای تامین مخارج میلیونی درمان، از این داروخانه به آن داروخانه رفتن ِ بیماران چیزی نمی فهمند. صحبت از جماعتیست که با Kون گره بزنند ما با دندان نمی توانیم باز کنیم. 

این پست ادامه دارد...