نه دا ناطق.....

اصلش باسه ما هشتادیا خعلی افت داشت که یه دوختر یه ضعیفه بشه نفر اول کنکووور ریاضی و حساب و اینا ... با خودمون عهد کردیم عکسشوو که توو روزنامه دیدیم زاغشو بیزنیمو باسش یه مراسم چاقو کشون یا اسید پاشون راه بیندازیمو حالشو کونیم تووو قوطی....اما این دل صاب مرده عکسشو که توو روزنامه دید، بد خاطرخاش شد.... خولاصه بی خیال درس و مدرسه و دانشگاه شدیم و زدیم به کاسبی که پوول درآریم و واسه خودمون کسی بشیم و ننه رو بفرستیم جولو ، باسه خواستگاری....آمارشو دورارو داشتیم....از ستارخان تا آزادی و از جناح تا شادمان هیشکی وجوود نمی کرد بش حرف بیزنه....دل و رودش رو میریختیم کف آسفالت.... راسیاتش دوسش داشتیم..... میخواستیم زنمون بشه..... بشیم تاج سرش... آقا بالاسرش....براموون هف هشتا بچه بیاره..... قورمه سبزی بپزه....رخت و لباسه ننه بابامونو بشوره...
چار سال تموم بس نیشستیم تا درسش تموم شد..... تا اومدیم بجنبیم که بیگیریمش، کاشف به عمل اومد که لاکردار با چند تا از این جیگول میگولای صنعتی شریف جخ زدن و رفتن لنگ دنیا این یاروو استامفورد و برکلی و کوفت و زهر مار و دست ما رو گذاشتن توو پوس گردووو.... اسمشم گوذاشتن فرار مغزها..........
نظرات 9 + ارسال نظر
مهستی جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:22 ب.ظ http://www.mz991.blogsky.com

سلام

خیلی جالب بود .

کلی خندیدم .
اینجوری :

ها ها ها ها

سمیرا شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:01 ق.ظ http://seraphic.blogsky.com

من مطمئنم لیاقت تورو نداشته !

یک پیر(مهتاب) شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:01 ق.ظ http://arshadane.persianblog.ir/

همون بهتر که فرار کرد پسرم...
اقا کنتور نداره تا دوستداری بگو...

یاسی شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:39 ب.ظ

سلام. خسته نباشی.اگه میدونست یه خاطرخواه با مرام داره هیچوقت فرار نمیکرد...

محمد شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:41 ب.ظ http://migam.blogsky.com

غصه نخور داآش من . ایشالا بیترش گیرت میاد . حاجی داآشت تو اون پارک رو به روی دانشگاه برو بیایی داره خب . یه ندا میدادی دانشگا رو , رو سر همون بچه خوشگلا خراب میکردیم .

ممدوسین شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:52 ب.ظ http://qalamrizha.blogspot.com

سا بیلیکوم. خعلی سل کرتیم داش حسین.
ول کون این سوسولارو بیا خودم یه خانوم با مرام ته محلمونه واست بپزم بری بشی صاحابش. امار پامارم نیمیخواد جون داااش. خودش قهرمان کشتی خانوماس کلی مدال پدال داره کسی جیگر نره بش بگه بالا چشش ابروس.
شوما که آقای چند تا نوچه ای و کل پاتخت قرقته باس یه با مرامو جمع و جور کنی. استامپور که در شأنیت شوما نیس داااا

سمیرا یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:21 ق.ظ http://seraphic.blogsky.com

یه نکته راجع به این خانم هست و اونم اینکه تمامی سوالات کنکور رو خریده بود ...

امیرفرهاد دوشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:01 ق.ظ

سلام . هرچند که من از این مدل حرف زدن حالم به هم میخوره ولی واقعا جای تبریک داره که صحبت هاتونو بسیار خوب بخ نوشتار در آوردید. احسنت بر شما.
همچنین کار دوستمان ممدوسین هم بسیار شایان توجه بود.
موفق باشید.

نون الف پنج‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 08:33 ب.ظ http://lore.blogsky.com

دیدم اینجا کامنت نزاشتم :دی گفدم بزارم :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد