هدرها...






























نظرات 34 + ارسال نظر
فاطمه جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:18 ب.ظ

این خاطرات هیچوقت خاک نمیگیرد
این خاطرات جاودانه خواهد ماند
این خاطرات ناب ترین ،پاکترین و صادقانه ترین لحظات رو رقم زد....
این خاطرات به این فضای مرده ومجازی حیات بخشید


کاری ندارم کجایی چه میکنی
بی عشق سر مکن که دلت پیر میشود

فاطمه جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:24 ب.ظ

کامنتهای پست قبل رو عصری خوندم
حسین ،یاسی گل ،مهتاب عزیزم ، ندا جون و مابقی بچه ها لطف و محبتتون از سرم زیاده
دوستون دارم

فاطیما جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:48 ب.ظ http://dokhis.blogfa.com

خاطراتت ظاهرن قشنگن!همیشه زنده ان!

کورش جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:51 ب.ظ

ای بابا مگه روز وداعه این عکسا و این آهنگ و .... مگه روزای آخره مگه دیگه ادامه نداره ؟؟؟ ما دوست داریم شما باشین داداش.... اصلا امکان نداره به هیچ وجه حرفش هم نزن ادامه میدین تا ابد.......

ندا جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:14 ب.ظ http://lore.blogsky.com


حسین جون بگی کجاشون خاکک گرفته من خودم برا عید میتکونم خاکشو هاااااااااااا

ندا جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:15 ب.ظ http://lore.blogsky.com


خیلی خیلی دوسشون دارم
همشون پر از یه حس خوبن
به جز دوتای اولی بقیه شون پر از خاطره ان

ندا جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:16 ب.ظ http://lore.blogsky.com

البته برای من که اون اولا اینجا نبودم مااااااااااااااااااااا

یک پیر جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:14 ب.ظ

یکی یکی عکسا منو یکی یکی ماه هایی میندازه که اینجا بودم.اونروزایی که میومدمو غمهامو میذاشتم گوشه میزم .تو همون کتابای بی مزه .
2 تا خونه ها منو یاد 1 چیز دیگه هم میندازه . خونه های اطراف دماوند که وقتی کوچیک بودم اولین باری که دیدم فکر کردم نوک قله کوه به چه سختی ساختن.و خیلی صاحباشو دوست داشتم اخه فکر میکردم با تلاش خودشون ساختن.

"وقتی کوچیک بودم"؟
مطمئنی الان بزرگی؟

ندا جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:24 ب.ظ http://lore.blogsky.com

ندا من رسما عاشق این شدم.

فقط بهش بگید لب و لوچش رو صاف کنه.
حرفای قبلی رو هم پس میگیرم.

belladona جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:39 ب.ظ

ایول چه ایده خوبی که همه هدرا رو گذاشتی تو یه پست. سال دیگه یه پست مث همین بذار خیلی باحال میشه!
پی کامنت نوشت:تا حالا شده واسه یه کامنت فنقل اندازه یه پست به زعم خودت توپ وقت بذاری و آخرش همه رو پاک کنی؟نشده؟ خیلی حالگیریه!

مرسی لطف داری
آره شده
واسه کامنتت توو پست قبل و واسه آخرین پستت توو وبلاگه خودت هر کدوم یه صفحه مطلب نوشتم و بعد همشو پاک کردم
اینا رو یادمه فعلا

belladona جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:05 ب.ظ

جدی؟ من فکر کردم که این مشکل منه که اینجوری شدببین من هر چی نشستم و فک کردم که چی بگم به نتیجه نرسیدم. کشیشم نشدی و مسیحی هم نشدم بشینم اینجا واست اعتراف کنم نکنه سبک شم ایامت به کام(اسمایلی همون یه کامیون گل مریم!)

من اگه نتونم بنویسم حسمو یک جمله ای مینویسم تا فقط به طرف یه جوری بگم که خوندم و فهمیدم حستو
بابت کامیون گل هم ممنون
(آیکونه "بیا بیا بیا حالا سمت راست خوبه همینجا پارک کن")

طراوت جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:18 ب.ظ http://nabeghehaye89.blogsky.com

به سلامتی دوست چه مجازی چه حقیقی .........

اسمش را میگذاریم؛ دوست مجازی
اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته

خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند
وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش رامینویسد
وقت میگذارد برایم، وقت میگذارم برایش

نگرانش میشوم
دلتنگش میشوم

وقتی در صحبت هایم، به عنوانِ دوست یاد میشود
مطمئن میشوم که حقیقی ست

هرچند کنار هم نباشیم
هرچند صدای هم را هم نشنیده باشیم،
من برایش سلامتی و شادی آرزودارم
برای همه ی شما دوستای مجازی گل

مرسی عالی بوود
(آیکونه "به حرفات در صفحه قبل میتونی ادامه بدی")

طراوت جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:22 ب.ظ http://nabeghehaye89.blogsky.com

بلادونا برگرد خونه خودمون(nabeghehaye89) دهه!
این موقع شب خونه مردم چیکار میکنی تو؟ باید حتما بیام دنبال از تو کوچه جمعت کنم؟!!!
راستی...فردا به این ناظم شیفت صبح زنگ بزن غیبتتو موجه من! خفمون کردن! حتماها

ببخشید حسین خان. این بچه یکم بازیگوش شده! سوالاشو شما به دل نگیرید یه وخ همسایه

طراوت جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:23 ب.ظ http://nabeghehaye89.blogsky.com


اخ جون. اجازه میدی پس حسین؟!
دستت درد نکنه! مونده بودم چیکار کنم حالا! یک عمر مدیونتم

(آیکونه "اجازه ما هم دست شوماست")

یک پیر جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:45 ب.ظ

اره بابا اون موقع 80 90 سانتی بودم با 20 30 کیلو وزن الان ماشالا با کامیون گل بلادونا که خالی کردید نمیشه جمعم کرد ... بزنید به تخته
از نظر هیکلی میگم وگرنه ما همان خوب دیروزیم شما چطور پیرمرد؟
بلادونا ایکون خواهر روحانی
طراوت بس مفیوض شدیم به به ...

طراوت جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:48 ب.ظ http://nabeghehaye89.blogsky.com

فدای تو مهتاب جان. قابلی نداشت

پیرمرد اسم خوبیه! بهش بیاد فک کنم

جوابتو دادم تو پست قبلی

belladona جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:54 ب.ظ

اوا طراوت ببقشید تقصیر این پسر همسایه ست که یه گل انداخت تو خونمون(آیکون پشت دست زدن و گوشه لب گاز گرفتن!)من فقط رفتم بهش بگم فک نکنی ازت خوشم میادا!
بابا من به اون خانوم فاضل دیروز صبح ساعت 9:30 زنگ زدم گفت باشه اسمتو می نویسم تا نفرستنت گوانتانامو!شیطونه میگه...(آیکون پشت دست نشون دادن!)

یک پیر جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:13 ب.ظ

ها خوندم ...خیلی باحال بود ..سناریو رو نوشتم
اوا بلادونا تو 1 موقع قبول نکنیا من خودم 1 مورد سراغ دارم اوکازیون 2 نبش لب خیابون اصلی فی پایین

ندا جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:22 ب.ظ http://lore.blogsky.com


salam
:D

یک پیر جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:25 ب.ظ

علیکم السلام ...ببینم خوبی؟

محمد شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:01 ق.ظ http://migam.blogsky.com

ای جان کلی خاطره واسم زنده شد .

ممدوسین شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:13 ق.ظ http://qalamrizha.blogspot.com

سلام و صبح به خیر.
نظر من به هدر اول نزدیک تر است!!!
چقدر هنریه....
چقدر قشنگه...
چقدر کادرو خوب بسته....
چه نوری....
چه پرسپکتیوی....
(آیکون عروس تعریفی)
راستی اون کیه نشسته رو نمیکت؟ فک کنم قبلاً دیدمش یه جا....

ممرضا شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:36 ق.ظ http://fluorescent.blogfa.com

نظر من به نظر ممدوسین نزدیک است :)))

ندا شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:08 ق.ظ http://lore.blogsky.com

و ندا امروزم سرکاره ! اخه این چه وضعشه! دو رو زدیگه عیده !

ممدوسین شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:30 ق.ظ http://http://qalamrizha.blogspot.se

یافتم ..... یافتم....(آیکون ارشمیدس هنگام بیرون دویدن از حمام)
هرکی میخواد به وبلاگ من یعنی قلمریزها سر بزنه و با فیلتراسیون مشکل داره آخر آدرس به جای .com. که بین المللیه از پسوند اختصاصی کشورهای دیگه استفاده کنه(مثل لینک همین کامنت)
ch. چین
se. سوئد
jp. ژاپن و ...
باز میشه اینطوری...

یک پیر شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:34 ق.ظ

سلام خوبین؟
ممدوسین ما اونو میشناسیم تازشم
بهش میگیم حسین خان قیچی الدوله قدیم و اقای اخم یا پیرمرد جدید...
چه خوبه ها .من الان کامنتارو با صدای خود بچه ها میخونم .
ندا 100 تومن ارز 1 روز کار رو نداره بیا خونه خواهر حقوق امروزو از ممدوسین میگیریم ...
اقا این موزیک از کیه؟حوصله ندارم بگردم بگید لطفا

ندا شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:03 ب.ظ http://lore.blogsky.com



من تا 4.5 سر کارم
از اونجایی که آخر سالم هس معلوم نیس تا کی اینجا باشم

یاسی شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:57 ب.ظ

اینا خاطراتی نیستن که اجازه بدیم خاک بگیرن.توی ذهن و قلبموون ابدی شدن و این خونه و صاحبش ماندگارن.خیلی عکسای نازین.من عکس دوم و ششم رو خیلی دوست دارم

یاسی شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:58 ب.ظ

اما چرا هدر!!!!!!

فاطمه شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:56 ب.ظ

وای بچه ها من هر لحظه که به آخر سال نزدیکتر میشیم
دلم بیشتر میگیره
دلم براتون تنگ میشه

یاسی شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:42 ب.ظ

فاطی جون چرا دلتنگی عزیزم.اگه مسافرت میری فقط خوش بگذرون.ندا جون تو هم همینطور.از بهار لذت ییرید .اینجا هم خودم حواسم بهش هست.اگه صاحبش هم خواست بره مسافرت بره که خیلی زحمت کشیده. خسته نباشی حسین جونم.نگران هیچی نباشین.دلتون شاد باشه فقط همین.
عید ما بیکاریم نگهبانی این وبلاگ هم شغل جذابیه. خلاصه همه چی آرومه ما چقدر خوشبختیم

یاسی شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:57 ب.ظ

راستی من از این آیکون () خیلی خوشم میاد.کلا از آدمهایی که وقتی از ته دل میخندن چشماشون بسته میشه خوشم میاد.

ندا شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:56 ب.ظ http://lore.blogsky.com



یاسی جوون فقط به خاطه این که تو تنها نباشی مسافرتارو کنسل کردم



دوتایی با هم میایم میترکونیم

ندا شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:57 ب.ظ http://lore.blogsky.com

ندا همین الانه رسید خونه :( تا 6.5 شرکت بودم :(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد