خداحافظ بیست و نه سالگی.... تولدم مبارک...همین



پ.ن:

دوستان لازم به ذکر است که تمام هدرهای این وبلاگ عکس های خودم هست و خودم گرفتم و هفته آینده یک شب همش رو مجددا براتون یکجا میگذارم....اینو گفتم چون بعضی از دوستان سوال پرسیده بودن.




و این بوود ماجرا...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

همین است...همین آمدن ها و رفتن هاست که می سازد زندگی را...

چه خوب میگفت محمدرضا:

"آدمها رفته اند. آدمها می روند. دور می شوند. ما هر سال دور می شویم. ارتباط هایمان کم و کمتر می شود. گاهی قطع می شود."...

اما من میگویم کاش آدم ها از هر دری که میرفتند، از همان در خاطراتشان را هم با خود میبردند...و تو سعید کاش چمدان خاطراتت را هم با خودت میبردی...تو رفتی آری، اما از روی پیکر بی جان ما...و رد پای خاطراتت باقی ماند...تو رفتی و ما رقص کنان و پای کوبان بدرقه ات کردیم اما کاش طوری میرفتی که مادرت نگوید "ای کاروان آهسته ران آرام جانم میرود"...کاش نورا اولین بار خورشید را بدون سایه بان وجودت نمیدید...

کاش....کاش.....کاش......و شاید .....و شاید .....و شاید ....... و عشق ..... و عشق ...... و عشق....



+از همه دوستان خوبم بابت پیام ها و کامنت ها و تماس ها و پیامک ها تشکر میکنم...ایشالا که در شادی ها جبران کنیم .... دست تک تکتون را میبوسم و عذر خواهی میکنم اگر نتوونستم پاسخ گوو پیام ها و تماسها باشم.

از ایشون هم بابت لطفشون بطور ویژه تشکر میکنم.


++ شرمنده اگر این مدت اینجا نارحتتون کردم... دوست ندارم وقتی میاید اینجا ناراحت و غمگین بشید...ایشالا دوباره مثه قبل و با همون انرژی مینویسم....به عشق شما که ...عاشقتونم بخدا...