belladona
پنجشنبه 25 آبانماه سال 1391 ساعت 09:00 ب.ظ
آآآآآخی امشب اینقده دوست داشتم یه ذره جو گیر شم نکنه بغض دل یخ زده م بترکه نشد!
[ بدون نام ]
پنجشنبه 25 آبانماه سال 1391 ساعت 09:47 ب.ظ
عکس به شدت گیراست،و همین طور عنوان پست...
تیر را قیامی نبود به قامت آن دلیر مرد جوانمردی ندید و. جذب شد به سوی پیکر یک مرد
* محرم که می آید همیشه و هنوز ،بچه می شوم،زنجیر کوچک و چند رشته ام را بر میدارم و نوحه خوانی می کنم برای خودم و دسته ی خیالیه روبرویم،عزا داری با حال و هوای کودکی را خالص تر میبینم،جز به روزهای حسین و زینب و کاروان عاشورا ،هیچ چیز در ذهنم نمیشیند و من همان حکایت شنیده از کودکی را هرسال مرور می کنم و پیراهن سیاهم را بر تن می کنم و بچه گی را تا حد ممکن آغاز می کنم...
عکس از مراسم نخل گردانی که اصلاً مراسم محلی یزد است. لنز تله زوم برای گرتن چنین عکسی لازم است و نوردهی بالای 3 ثانیه. دوربین باید روی سه پایه باشد تا عکاس بتواند حین نوردهی زوم یا زوم بَک کند تا چنین تصویری حاصل شود. نقطه مرکزی عکس در این حالت تغییری نمی کند و حاصل، عکسی است که شعاعهای متحدالمرکز دارد.
شکل هندسی محراب گونهی نخل، دایره روشن میانه اش در پشت مردی که سبز و سفید پوشیده همگی بر روحانی و قدسی بودن سوژه تأکید دارد.سوژه در مرکز تصویر است تا اهمیت آن نمایش داده شود. شعاعهای متحدالمرکز عکس و شمشیری که بالای سرش قرار دارد نشان از خشونت مضاعفی است که بر او تحمیل شده. همانطور که خطوط سیاه اطراف به سمت مرکزیت روحانی هحوم می برند، انگار تمامی این شعاعها از هستی سوژه مرکزی ساطع شده اند. یک پارادوکس کامل از تاریخ اسلام. جاهلانی تاریک دل به کسی هجوم می برند که واسطه فیض الهی است. هجمه سایه ها متمرکز بر سوژهایست که قطب عالم امکان است.
belladona
جمعه 26 آبانماه سال 1391 ساعت 11:23 ق.ظ
عکسش حس بدی داره :(
آآآآآخی امشب اینقده دوست داشتم یه ذره جو گیر شم نکنه بغض دل یخ زده م بترکه نشد!
عکس به شدت گیراست،و همین طور عنوان پست...
تیر را قیامی نبود به قامت آن دلیر مرد
جوانمردی ندید و. جذب شد به سوی پیکر یک مرد
* محرم که می آید همیشه و هنوز ،بچه می شوم،زنجیر کوچک و چند رشته ام را بر میدارم و نوحه خوانی می کنم برای خودم و دسته ی خیالیه روبرویم،عزا داری با حال و هوای کودکی را خالص تر میبینم،جز به روزهای حسین و زینب و کاروان عاشورا ،هیچ چیز در ذهنم نمیشیند و من همان حکایت شنیده از کودکی را هرسال مرور می کنم و پیراهن سیاهم را بر تن می کنم و بچه گی را تا حد ممکن آغاز می کنم...
نوشته ی بالا از برای بنده می باشد
داشتم دنبال اسمت میگشتم :)
سلام ندا جوون.خووبی خانومی؟
من همیشه یه جای کارم می لنگه... :))
عکس از مراسم نخل گردانی که اصلاً مراسم محلی یزد است. لنز تله زوم برای گرتن چنین عکسی لازم است و نوردهی بالای 3 ثانیه. دوربین باید روی سه پایه باشد تا عکاس بتواند حین نوردهی زوم یا زوم بَک کند تا چنین تصویری حاصل شود. نقطه مرکزی عکس در این حالت تغییری نمی کند و حاصل، عکسی است که شعاعهای متحدالمرکز دارد.
شکل هندسی محراب گونهی نخل، دایره روشن میانه اش در پشت مردی که سبز و سفید پوشیده همگی بر روحانی و قدسی بودن سوژه تأکید دارد.سوژه در مرکز تصویر است تا اهمیت آن نمایش داده شود. شعاعهای متحدالمرکز عکس و شمشیری که بالای سرش قرار دارد نشان از خشونت مضاعفی است که بر او تحمیل شده. همانطور که خطوط سیاه اطراف به سمت مرکزیت روحانی هحوم می برند، انگار تمامی این شعاعها از هستی سوژه مرکزی ساطع شده اند. یک پارادوکس کامل از تاریخ اسلام. جاهلانی تاریک دل به کسی هجوم می برند که واسطه فیض الهی است. هجمه سایه ها متمرکز بر سوژهایست که قطب عالم امکان است.
لایک به کامنت محمدحسین
ممدوسین خیلی خوب بلتیااااااا
آورین آورین. مرسی
کامنت ممدوسین افه هنری داش :))
به به ماشالا چه پسر هنرمندی داریم
مرسی از عکس و پست حسین جان و ممنون از توضیحات محمد حسین که همیشه ما رو شرمنده میکنه برای بهتر درک کردن مطالب فوق تخصصیه حسین.
مرسی از قالب وبلاگ که عذادار حسینِ ِ
این پست و کامنتهاش رو دوست داشتم .مرسی