در ادامه پست های پایین شهری و واکاوی در این مناطق باید به کوچه های تنگ و ترشی اشاره کرد که اگه دو نفر از دو سمت وارد اوون بشن وبخوان از کنار هم ردبشن لاجرم باید یکی یا هر دو حالت کتابی به خودشون بگیرن.
تصویر من در عبور از این کوچه هاریخته شدن ناغافل سطل آب یا فاضلاب از پنجره ای به داخل کوچه و همینطوربیرون آمدن ناگهانی سر بدون روسری یک زن چاق سر سینه دار از لای در یا پنجره هست.
یک بار زمان دانشجویی که از همچین کوچه ای رد میشدم، از پنجره ی یک خونه ی کلنگی که فلاکت از سر و روش می بارید یه دختر بدون حجاب سرش رو بیرون کرد و نگاهش که به نگاهم گره خورد، خندید و چشمکی حواله ما کرد که سنتی ترین شکل و گونه اماردهی دختران به پسران است و بالعکس٠ اون لحظه اعتنایی نکردم و بی تفاوت رد شدم ، بعدا هر بار در عبور از اوون کوچه منتظر سرک کشیدن دخترک شدم اما صحنه نه تنها دیگه تکرار نداشت بلکه اون خونه و خوونه های مجاور خراب شد تا کوچه پهن بشه و رویای دیدن دخترک مثل ترکیدن حباب به دست کودکی شوخ شنگ، از بین بره.
این صحنه نه
اما کاش خیلی از لحظات زندگی تکرار داشت
آخی چه پایان غمگینی....
من شیراز زندگی میکنم اینجا هم یه کوچه داره اسمش کوچه ی قهر و آشتیه....از بس که تنگ و قدیمی و خوبه حال توش.....
ای کاش می شد به عقب برگشت و حداقل چند صحنه رو دوباره تکرار کرد و از ته ته ته قلب، حس کرد. حیف که وقتی تو اون لحطه ایم، هیچوخ با اعماق وجودمون حس نمیکنیم و تقریبا بی تفاوت از کنارش رد میشیم... حیف
شاید چشمش تیک داشته...شایدم گل مژه داشته بعد چشمش خارش پیدا کرده از قضا متقارن شده با سرک کشیدنش...چرا براشت بد کردی..بنده خدا شاید اصلا نمیخواسته نخ بده...پسرا جرا اینطورین ؟!!! والا به قرآن....
میبینم که در ایام جوانی گذری داشتی به کویی و نظری به ماهرویی