اگه یه جُو شانس داشتیم

اگر یه کاری داشتیم واسه خودمون، دیگه لازم نبود این روزای سال، چشم زرد کنیم به دست آقایون و هر رووز با گردن کج انتظار چندرغازی که میخوان پرت کنن جلومون رو بکشیم.

اگر یه چند صد کیلومتری اونورتر از این مرزها بدنیا اومده بودیم، الان دغدغه خیلی چیزها رو نداشتیم و شاید حداقل آزادتر زندگی میکردیم.

اگه بال داشتیم، اگه پرنده بودیم، میتونستیم با هم باشیم و هر شب یه جا دور هم جمع شیم و تا صبح با هم بگیم و بخندیم.

اگه یه جایی بودیم که از کنار خونمون یه رود خونه رد میشد، می تونستیم شب رو با صدای شر شر آب بخوابیم.

اگه ماه بودیم، اقلکن ماهی یک بار، میتونستیم چشممون رو به همه بدیها ببندیم و ناپدید شیم.

اگه همسری داشتیم، میتونستیم سر روی سینش بگذاریم و به صدای قلبش گووش بدیم...

همه اینا ممکن بوود...فقط به شرطی که یه جُو شانس داشتیم...




+ لینک دانلود آهنگ

+ اطلاعات مربوط به بازی وبلاگی، اینجا

+++ اگر خواننده اینجا هستید، اینو حتما بخونید...من حسابی غافلگیر شدم و شرمنده. و تشکر میکنم از ندای عزیز. شما چی؟

سورپرایز....



+ صبور باشید تا آهنگ وبلاگ لوود شود.....

آسمان نوامبر همیشه ابریست...

آسمان نوامبر،

چه زود گذشت،

 آمدن و رفتنت...

چشمانت خیس بوود از باران و برف

به چه میگریستی تو؟

به دستان خالیمان؟

به قلب های کاغذیمان؟

یا شاید هم به آرزوهای کوچکمان؟!...

کاش هنوز بودی

و هنوز میگریستی

و تنهایمان نمیگذاشتی

با تنهایی هایمان...


November Sky