امـــــــــــــ ض ااااااا...

بازی ِ امضاها، یکی از بازی های قدیمی در بلاگستان هست و من خودم چند جا این بازیو دیدم. هرچند هنوز معلوم نیست این ایده اولین بار توسط کی مطرح شده اما هرکی که بوده و هرچی که بوده ایده ی بسیار جذاب و گیرایی هست و لذا تصمیم گرفتم در راستای رفع ِ سوت و کوریه اینجا و همچنین کسب شناخت بهتر از دوستان مجازیم، امروز استارتش رو اینجا بزنم.

بازی خیلی ساده هست...

شما باید عکسی از نمونه ی امضاهاتون رو بفرستید. سعی کنید امضاتون بزرگ و خوانا باشه (مثلن با ماژیک یا خودکار پر رنگ باشه) و ترجیحن روی کاغذی با پس زمینه ی سفید امضا بزنید و ازش عکس بگیرید و به آدرس زیر بفرستید:



gheychee@yahoo.com


حتمن علاوه بر ارسال امضا، یه چند خطی هم راجع به علت و فلسفه و احتمالن چیستیه امضاهاتون بنویسید و ارسال کنید.

مطابق معمول ابتدا امضاها بدون اسم رونمایی میشه و بعد از اینکه همه حدساشونو زدن، اسامی و توصیفات صاحبین امضاها هم منتشر میشه.



با توجه به اینکه امضا یکی از منحصر به فردترین و معتبرترین نشانه های مربوط به هر شخص هست، لذا به گمونم پی بردن به شخصیت بچه ها با استفاده از امضاهاشون باید خیلی جذاب باشه...



رونمایی امضاها هم احتمال قریب به یقین فردا شب خواهد بوود و لذا دوستانی که علاقه دارن شرکت کنن، سریع دست به کار بشن.


پ.ن:

کی مثل من میتونه اینقده عاشقت باشه......


بنگ اوغلان، منگ اوغلان، مشنگ اوغلان

1- بعد از دو سال و خورده ای، متاسفانه سرمای شدیدی خوردم و کارم به آنتی هیستامین و آدولت کُلد و دیفن هیدرامین کشیده. این دارو ها هم که دریغ از دوزار اثر بخشی،... 


2- امشب که حس و حال نوشتن دارم، اینترنت ِ گه مصب به طرز بسیار نادخی شل کن سفت کن در میاره. هی وصل میشه، هی قطع میشه، هی قطع میشه هی دوباره وصل میشه. اِی بر باعث و بانیش لعنت که به اینجور حرکتای رفت و برگشتی اینقده علاقه داره... 


3- بدترین و نافرم ترین اتفاق ِ این روزها، ابقای رئیس ِ کلله شومبولاتیک به مدت دوسال دیگه بوود و ما باید حالاحالاها زیر یوغ این مردک الدنگ باشیم. یعنی رسم روزگار توو مملکت ما اینه. هرچی آدم مزخرف و دستمال به دست رو انگار زیر ک.ونشون چسب ِیک دو سه ریختن که از صندلیه ریاست جدا نمیشن.


4- به قول ِیارو گفتنی، شانسی که زپلشک آید، زن زاید و خر زاید و مهمان ِعزیز آید...

.

.

یه چیزایی هم وسط ِ نماز آید...

رد شدن بنز ِ آخرین سیستم از کنارمون، صرفن بهانه ی شد تاسکوت رو بشکنم. به اکرامی گفتم مهندس به نظرت با این وضع حقوقی و این زندگیه کارمندی، چقد طول میکشه که من و شما هم بتونیم یه همچین ماشینی سوار شیم؟؟!! اکرامی بدون ِ کوچکترین مکثی جواب داد: خدا سلامتی بده. این از همه مهمتره. اینا ظواهره دنیاست. نمیگم بده ها، نه اتفاقن خیلی هم خوبه که آدم از اینا داشته باشه، اما ذات انسان ارزشش خیلی خیلی بالاتر از این حرفاست که بخواد ذهنشو با این چیزا مشغول کنه...
من که پشت فرمون بوودم و از جواب ِ اکرامی بد جوور جا خورده بودم، سعی کردم با لبخند زدن و سر تکون دادن و تایید حرفاش، جوری وانمود کنم که پشیمونیم و ضایع شدنم از طرح یه همچو سوال احمقانه ای، خیلی تابلو  نباشه ...