روزی روزگاری دختر ِ پرتقال...

سلام و شب بخیر و عرض ارادت و اینا به محضرتون.

بابت تاخیری که داشتم شرمنده. متاسفانه کمی دیر اومدم و نهایتن داستان اینی شد که شد.


..............


همونطور که وعده کرده بودم، امشب میتونید گپ و گفت من با رویا خانوم نویسنده ی وبلاگ نال آباد رو بشنوید. موضوع گپ و گفت ما مربوط به وبلاگ نویسی و رابطه ی اوون با شعر و شاعری هست.


..............


لازم میدونم مجددن تاکید کنم، توو این بخش، اوون چیزی که برای من مهمه، سوژه هست. در حقیقت قرار نیست اینجا با هم حرف بزنیم و بخندیم و گل بگیم و بشنویم و از هم تعریف کنیم. اینجا من دنبال ِافراد و دوستانی میرم که سوژه ای برای گپ و گفت عمومی داشته باشیم. سوژه امشب هم به طور خاص، مربوط به حوزه شعر و شاعری هست.


..............


ضمن تشکر از رویا خانوم برای شرکت در این بحث، از شنوندگان هم برای کیفیت نه چندان مطلوب صدا عذر میخوام. به هر حال در ارتباط تلفنی، این چیزا تا حدودی طبیعیه... 

گفتگوی ما رو در ادامه ی مطلب میتونید بشنوید.

ادامه مطلب ...

هِدرها... سری دوم

























????






+ امشب رفتم و در یک کافی شاپ دِنج، به قریب به دوسال شراکت با ممدوسین و ممرضا خاتمه دادم. تصمیمی بوود که در راستای اوون متمرکز شدنی که مدت هاست دنبالش میکنم گرفتم. کار ما تقریبن با هم تموم شد. فقظ میمونه یه سری مراحل اداری. و البته دوستی همچنان ادامه خواهد داشت.


+ فردا شب ساعت 10، گپ و گفت من رو با رویا خواهید شنید پیرامون وبلاگ نویسی و شعر و شاعری. به گمونم براتون جذاب باشه.


+ خدا این روزا بهت زیاد فکر میکنم. خودت آخر داستان زندگیمو یه جوور ِ خوبی تموم کن...


پیرامون تجربه ی نبوی

"دم که مرد ِنائی اندر نای کرد

درخور ِ نای است، نی در خورد ِمرد"