امروز دقیقا هفدهمین روز قرنطینه بود و فردا اگر جواب ازمایش پی سی ار منفی باشه می تونم بعد از سه هفته دوباره به زندگی عادی برگردم. و مطابق معمول در ایام سختی ادم می تونه دوباره دوست های واقعی رو از نو بشناسه. بعضیا که از بیماری خبر داشتن حتی از یه زنگ زدن ساده هم دریغ کردن نکنه ویروس از طریق خطوط تلفن هم منتقل بشه. 

خلاصه هرچه که بود به نظر میرسه فعلا بخیر گذشته و یه سری علائم مزمن و اسیب های ریوی باقی مونده که امید دارم در طولانی مدت بهتر بشه

قرنطینه

 جمله کلیشه ای اول پست های جدید اینه که "بعد از مدت ها ..."

پس امشبم اینجوری شروع می کنم که: بعد از مدت هادارم با لب تاپ پست وبلاگی می گذارم شاید مثلا بعد از 3 سال.

................

از اواخر اسفند تا همین الان در قرنطینه خانگی فرصت را در باب خورد و خوراک و عیش و نیوش غنیمت شمردیم و این شد که وقتی بعد از 20 روز عازم اداره شدیم از فرط چاقیمان همه همکاران انگشت حیرت چه در عیان و چه در خلوت به دهان بردند. اندکی هم این روزها در باب پیشنهادیه پایان نامه همت گماردیم و شد آن چه باید میشد و پیامکی هم به جهت پاچه خواری و عرض تبریک سال نو خدمت استاد فرستادیم تا عذر تقصیر من باب تاخیر بدر اید. 

فعلا احوالات ما از این قرار است تا بعد چه پیش آید.

روز پدر امسال، هفتمین سالی هست که بابا رو در کنارمون نداریم. مرگ عزیزان اونم از نوع درجه یک، اتفاقی هس که ادم رو به مرز کفر و جنون میبره اما بعضی مواقع باید زمان بگذره که ادم حکمت کارهای خدا رو درک کنه. با همه دلتنگی هایی که دارم ته قلبم بی تعارف خوشحالم که الان و توو این شرایط وانفسای مملکت، بابام نیست تا این همه مشکلات و اتفاقات بد این روزها رو ببینه