حسین... هر روز غریب تر از دیروز

اپیزود اول:

هنوز هم بعد از این همه سال،

حسین و یارانش مظلوم هستند

اگر هزار و چهارصد سال قبل، سرشون رو بریدند و بر نیزه کردن،...

امروز، ... امروز تیشه به ریشه ی اعتقاداتشون میزنند.

امروز کسانی که خدا تا قیامت خودش خونخواهشون خواهد بوود، برای عده شده اند اسباب کسب قدرت، ثروت، شهرت، و ...

----------------------------------------------------

اپیزود دوم:

هزاری هم که بخوای از این معرکه گیری و شعبده بازی عده ای توو مراسم محرم کنار بکشی و خودتو بزنی به بی خیالی و سرت توو کار خودت باشه، جذبه کهربایی حسین رهات نمی کنه و دلت نمیاد بشینی و بخاطر فرار از حماقت عده ای، خودتو محروم کنی....

توو این ایام بیاید خودمون رو رها کنیم و به جوون هم دعا کنیم... دعا برای ظهور امام زمان... دعا برای آینده همین مملکت نصفه و نیمه... دعا برای حفظ امنیتی که همین نسیه اش هم بهتر از هیچی هست... دعا برا پدر و مادرمون... دعا برای بیمارا... دعا برای اصلاح خودمون... دعا برا ازدواج... دعا برا اشتغال ... دعا برا کنکووریا ... دعا برای در گذشتگان ... دعا برا نسل های بعدی...

دعا کنیم برای:

مهتاب خانوم گل

بلادونا و طراو ت و بقیه دوستان عزیز و نابغه خوابگاه نشینمون...

فاطمه خانوم

یاسی عزیز

سمیرا خانم (بطور ویژه دعا کنیم)

مهستی عزیز

الهام عزیز

داداش محمد گل

مهدی جان

ممدوسین 

محمدرضا

مینا و ثریا عزیز

و...

(این دوست کوچیکتونم فراموش نکنید)

.

شما هم اگه دوست داشتید، دعاهاتون رو بگید...

------------------------------------------------------

اپیزود سوم:

در این دو رووزه تاسوعا و عاشورا

تا می تونید،

اینطور عاشقانه 

زیارت عاشورا بخونید...

التماس دعا...


سفر......

1) زندگی رو میشه به سفر تشبیه کرد.... سفری که اگه آخر و عاقبتش معلوم و مشخص باشه، طی کردن مسیر و گذاشتن ها و گذشتن ها برات آسون میشه .... و اگه نه، میشی یه آدم باری به هر جهت و افسرده که همیشه سایه عظیم تنهایی و سرخوردگی رو سرشه.......



2) همسفرهای خوبم....

امشب من به سفر میرم..... میرم مشهد..... اگه بخوام باهاتون صادق باشم باید بگم همه مسیرها رو رفتم تا این سفر کنسل شه.... چون خیلی حوصله مسافرت این تیپی رو نداشتم و ترجیح میدادم اگه سفری قراره برم، جایی باشه که آرامش بیشتری بشه بدست آورد.....

اما خوب نفهمیدم چطور شد که همچی یکدفعه جوری رقم خورد که الان دارم میرم مشهد..... انگار اونی که تو مشهده دلش خیلی هوای ما رو کرده و شخصا دعوتمون کرده.......منم دیدم بی ادبیه که روی میزبان رو بخوایم زمین بگذاریم و دعوتش رو رد کنیم.... و اینی شد که شد....



3) همیشه موقع سفر رفتن، دلم میگیره که باید چیزایی و کسایی که دوسشون دارم رو بگذارم و برم..... الانم دقیقا همینه و من جای خوشحالی قبل سفر، دلتنگی اومده سراغم....... دلتنگ همتونم...... اسم نمیبرم چون تعداد بچه ها زیاده و ممکنه کسی از قلم جا بیافته ولی همتون رو یادم میمونه.... این مدت  یک هفته ای که من نیستم، حتما به این خونه سر بزنید، مواظبش باشید،...... گلها رو آب بدید ..... غریبه ها رو راه ندید.......حتما از حال هم خبر داشته باشید و نبود صاحب خونه باعث نشه که شماها رابطتون کم رنگ شه....

اگه اگه اگه دلتون تنگ شد، شما هم مثل من این آهنگ رو بخونید..... 

هوای خونه برگشته

تمومه جاده بارونی

یه حسی تو دلم میگه

تو نزدیگی به این خونه



زیاده عرضی نیست

تا بعد.........


 

پیش درآمد

1) تشکرجات

سلام

اول خواستم یه تشکر کلی کنم از همه عزیزان و دوستانی که به این وبلاگ که چیزی بیش از یک کلبه درویشی نیست، لطف داشته و نگاه مهربونشون رو دریغ نمی کنند.

حقیقتش زمانی که توو یکی از وبلاگ ها بازی خوانندگی رو دیدم خیلی خوشم اومد و دوست داشتم اینجا هم امتحان کنم. البته پیش بینی این که آیا کسی حاضر هست صداش رو بفرسته یا نه، خیلی مشکل بود. مخصوصا در مورد خانم ها.... اما واقعا خوشحال شدم که استقبال شد و چند تا از خوانندگان ثابتم لطف کردن و صدای دوست داشتنیشون رو فرستادن....تا بهانه ای باشد برای با هم بودن.

تا این لحظه این دوستان صداهاشون رو فرستادن:


فاطمه
حسین
ثریا
محمد حسین
مانی(پسر الهام خانم)
مهتاب

اگر شما هم دوست داشتین، تا 2 شنبه ساعت 8 شب فرصت دارید که صداتون رو بصورت ضبط شده به این آدرس بفرستید:
gheychee@yahoo.com

2) گلایه جات
این که بعضی از دوستانم شرکت نکردن بنا به هر دلیلی، برای من قابل درک هست و به هر حال شاید موقعیتش نبوده و من به نظرشون احترام می گذارم.... اما برخی از دوستان شرکت نکردن که هیچ، کمی هم کم لطفی مبذول داشتن و نیش و کنایه هایی زدن که خوب ما هم نیش خورمان خوب هست اساسی.... خواستم به استحضار برسانم که بعید می دانم  مشغله کاری کسی به اندازه این حقیر باشد... هدفمان ایجاد خاطرات مشترک است در محضر دوستان با وفای مجازی ....و اینجا نوشتنمان مانند بقیه وبلاگ نویس ها، از روی علاقه هست و نه از فرط بیکاری.
ما کلا آمده ایم اینجا که خودتان را ببینیم.........
اونم که شما همش توو آشپزخونه بودید..........


3) بزودی جات
انشالا اگر خدا خدایی کند و فلک پادشاهی.... و ابر و باد و مه و خورشید و فلک مثل بچه  آدم کارشان را انجام دهند، فردا شب ساعت 11 شب از صدا ها رو نمایی می شود
عجالتان این را بشنوید که کمی جیگر مبارکتان حال بیاد تا فردا....